یراق طلا به قلعه فرستاده و قلعگیان را مستمال نموده ایشان از قلعه بیرون آمدند و قلعه را به تصرف فرمانفرما دادند و فرمانفرما صاحبان منصب را نواخته به فارس فرستاد و سربازان را یراقچین نموده متفرق ساخت.
سیفالملوکمیرزا که مردی جبان و از همه بابت خام و خامکار بود در کرمان بعد از شنیدن این خبر تدبیری که برای حفظ خود و حفظ مملکت کرمان نمود سوای استقبال نمودن و به خدمت فرمانفرما رفتن چیز دیگر به خاطرش نرسید.
هرچند علی نقیخان قراگوزلو سرتیپ لشکر نظام و میرزا ابراهیمخان تبریزی او را از این خیال مانع آمدند مفید نیفتاده صبیهٔ نایبالسلطنه را که همشیرهٔ اعیانی پادشاه مرحوم بود در ارگ کرمان بیصاحب گذاشته با ده بیست نفری به عزم استقبال فرمانفرما روانه شدند و بعد از رسیدن به خدمت فرمانفرما و تملق و چاپلوسی بسیار فرمانفرما به هیچ وجه از او دست باز نکشیده او را با همراهانش گیرانیده از قراری که مسموع شد به الاغی سوار کرده محبوسا به فارس فرستاد و او در اثنای راه در ولایت ابرقوه مستحفظین خود را غافل کرده دو سه اسب از اسبهای همراهان به دست آورده فرار نموده به یزد رفت و فرمانفرما با لشکریان فارس به کرمان رسید و صبیهٔ نایبالسلطنه را که در قلعهٔ باغنظر تشریف داشتند با فوج قراگوزلو و علی نقیخان و میرزا ابراهیمخان محاصره نموده نشست.
این اخبارات به خراسان رسید و چون سرکار نایبالسلطنه به امر قوچان مشغول بودند و امدادی مقدور نشد لشکریانی را که در یزد پیش امیرزاده قهرمانمیرزا بودند به سیفالملوکمیرزا ابواب جمع کرده اذن در سعی و تلاش نمودن در امر کرمان دادند و از این طرف فرمانفرما دو ماه قلعگیان ارگ کرمان را محاصره نموده از انداختن توپ و کندن نقب و پیش بردن سنگر کوتاهی نمیکردند و قلعگیان نیز سعیها و تلاشهای مردانه میکردند و ارغونمیرزا پسر شجاعالسلطنه بسیار بیتابی در گرفته شدن قلعه مینمود و خود مباشر اکثر امورات قلعهگیری بود چنانکه روزی خود به میان نقبی که بسیار نزدیک به قلعه رسیده بود رفت و چون از آن طرف قلعگیان آن نقب را باطل ساخته و قراول در دهانهٔ نقب نشانده بودند قراولان میبینند که از میانهٔ نقب جمعی میخواهند که به قلعه