نایبالسلطنه نوازش یافته به کرمانشاهان رفت به خیال انضمام مملکت لرستان و عربستان به کرمانشاهان افتاد و وجهی که وجیه مینمود و در دست داشت آن بود که این ولایات جزو حکومتگاه شاهزادهٔ مرحوم والد من میباشد و اعمام بعد از پدر نبایست که تعدی به ولایت او نموده حقوق برادری را فراموش نمایند حال که ایشان به لطایف الحیل مملکت را از دست من گرفتهاند مقتضای انصاف خاقان آن است که رفع این تعدی را از اولاد شاهزادهٔ مرحوم نمایند و این نوع تظلمات به امنای دولت خاقان مغفور نوشته و شیخ علیمیرزا و همایونمیرزا را که حاکم ملایر و نهاوند بودند به این جوره تظلمات و مآلنمایی با خود متفق ساخته از خاقان مغفور نیز اگرچه اذن صریح نشنید ولیکن منع صریح نیز در استرداد ولایات ندید به این جهت قوی دل شده به اجتماع لشکریان کرمانشاهان مشغول گردید و شاهزاده محمد تقیمیرزا نیز که حاکم بروجرد و متصرف مملکت لرستان و عربستان بود از شنیدن این اخبار به اجتماع متجندهٔ خود پرداخته تا به محال خاوه که سرحد کرمانشاهان و لرستان است رفته نشست از آن طرف حشمتالدوله با سرباز و توپخانه که قریب به ده هزار نفر سواره و پیاده بودند و ده عراده توپ داشتند به عزم استراداد مملکت لرستان و عربستان بیرون آمده به محال هرسین رسیده توقف نموده به فکر انجام امورات خود افتاد و شاهزاده شیخ الملوک را که حاکم ملایر و تویسرکان و سنقر بود به تطمیعات و تملقات از راه برده سرکار شیخ الملوک بلاجهت و سبب لشکرهای ولایات متعلقهٔ خود را که قریب به شش هفت هزار نفر بودند جمع آورده با سه عراده توپ از ملایر به بروجرد که قریب به شش فرسخ است غفلة رفته اهالی بروجرد که از اوضاع شیخ الملوک در همسایگی مخبر بودند و اصلاً به تسلط او راضی نبودند دروب شهر را بسته دافع مداخلهٔ شیخ الملوک شده به حسامالسلطنه محمد تقیمیرزا کیفیت را اخبار نمودند.
از اتفاقات روز ورود شیخ الملوک به کنار بروجرد هفتم محرم بود و اهل شهر تکیهها بسته و منبرها گذاشته مشغول تعزیهداری حضرت سید الشهداء علیه السلام بودند.
سرکار شیخ الملوک در چنین ایام محرم آب و نان به روی اهالی شهر بسته و به این نیز کفایت نکرده توپها را بر بلندیها کشیده به انداختن توپ به میان شهر و تکایای تعزیه