بند تاب نیاورده بهشکست که اکنون نشانههای آن نمایان است و از شکستن آن چرخابها از کار افتاده باغها خشک گردیده شهر دچار بیآبی شده. نویسنده تذکره میگوید: این مقدمات ابتدای خرابی شوشتر بود. بازمانده داستان شوشتر و کارون را در جای خود خواهیم گفت. کنون به داستان مشعشعیان بازگردیم.
مولی حیدر
سیدعلی خان در سال ۱۰۸۸ بدرود زندگانی گفت. چنانکه گفتیم او را پسران بسیار بود پسر بزرگترش سید حسین در زندگانی پدر در گذشته بود. از دیگران سید حیدر به اصفهان رفته از شاه درخواست فرمان والیگری نمود و پس از زمانی چنین فرمانی دریافته به هویزه بازگشت ولی برادرانش با او دشمنی مینمودند. از جمله سید عبداللّه نامی از ایشان که پدر سیدعلی مورخ میباشد به اصفهان رفته میکوشید که والیگری را به او بسپارند ولی به خواهش سید حیدر او را گرفته بند نمودند و پس از دیری هم او را به مشهد فرستادند.
چنانکه گفتیم در زمان سیدعلیخان میانه او با برادرش جود اللّه جنگی روی داده جود اللّه کشته گردید و از این جهت پسران او با سیدعلیخان و خاندانش دشمنی مینمودند ولی مولا حیدر سید محفوظ پسر بزرگتر جود اللّه را نزد خود خوانده از او و از برادرانش دلجویی کرد و آنان را بکارهایی برگماشت.
اما برادران حیدر همچنان با او دشمنی مینمودند و اعراب آل فضول و دیگران را برو میشورانیدند تا سال ۱۰۹۰ جنگ سختی میانه او و آن برادران برخاست مولا حیدر محفوظ و برادرانش را به یاری