برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

آتش این فتنه اگرچه دامن مرا نیز گرفته و با همۀ بیگناهی از گزند و آسیب آن بی‌بهره نبودم با این همه از جستجوهای تاریخی بازنایستادم و این پیش‌آمد مرا بر آن واداشت که پیش از همه به تاریخ آن عشایر پرداخته بدانم که از کی به آنجا آمده و از چه زمانی و از چه راهی نیرومندی یافته‌اند. در این جستجو ناگهان مردی را یافتم از شگفترین مردان دروغگوئی از بزرگترین دروغگویان سید محمد مشعشع که در نیمه‌های نهم هجری بدعوی مهدی‌گری برخاسته و با کشتار و خونریزی این دعوی خود را پیش برده و به خوزستان دست یافته و بنیاد حکومتی گزارده و پسر او مولا علی دعوی خدائی نموده است و خاندان ایشان تا چند سال ریاست عشایر خوزستان را داشته‌اند تا از ایشان به کعبیان رسیده سپس نیز خاندان شیخ خزعل ریاست یافته‌اند.

داستان سید محمد و فرزندان او و تاریخ کعبیان را تا شیخ خزعل خان تا آنجا که می‌توانستم دنبال کرده یک رشته آگاهی اندوختم. بویژه پس از آن‌که در بهار سال ۱۳۰۴ به تهران بازگشتم و نوشته‌ها و کتاب‌هائی را که در خوزستان دسترس نداشتم بدست آوردم و از آگاهی‌های فراوانی که گرد کرده بودم تألیفی نمودم که چون گذشته از داستان مشعشعیان و کعبیان حوادث دیگر خوزستان را در مدت پنج قرن در بر داشت آنرا «تاریخ پانصد ساله خوزستان» نام نهادم.

یکی از دوستان دانشمند هم که دستگیری‌های علمی را شیوه خود ساخته و در این‌باره مساعدت از کسی دریغ نمی‌دارد چون از قصد من آگاهی یافت نقشه خوزستانی بدست یکی از مهندسان اروپائی تهیه کرده بنام این تألیف کسیل داشت.