این شگفتتر که شیخ از یکدست با این ستمگریها سیموزر میاندوخته و مردم بینوا را به خاک سیاه مینشایده از دست دیگر دهشهای بیجایی کرده آنچه را که به ستمکاری بدست آورده به سیاهکاری از دست میداد یکی از کارهای او رشوه دادن به حکمرانان خوزستان و دیگر کارکنان دولت بود که با پول آنان را رام و هواخواه خود میساخت. نیز به هر شاعری یا شیخی که خود را به او میبست بخششهای بسیاری میکرد از جمله سالانه هزارها لیره به عبد المسیح انطاکی و دیگر روزنامهنگاران مصر و عراق میفرستاد که در روزنامهها و مجلههای خود او را «امیر عربستان» بنویسند. مبلغ گزافی به شعرای چاپلوسی و یاوهسرا و به سیاحان دریوزهگرد عراق و شام و مصر و حجاز میبخشید که در میان عرب او را به نام «المحسن الکبیر» مشهور گردانند.
عبدالمسیح در مصر چاپخانهای بنام «المطبعة لخزعلیه» بنیاد گذارده مجلهای بنام «العمران» مینوشت که سراپای آن ستایش شیخ خزعل بود در سال ۱۳۳۳ که عبد المسیح نمانده بود پسر او فتح اللّه انطاکی تقویمی بنام «التقویم الخزعلیه» چاپ کرده و بر روی آن زیر عکس شیخ این شعرها را نگاشته بود:
هذا هو الملک الذی فی عدل | نالت رعیته البشائر و النعم | |||||
هذا الذی ساس الرعیه حازما | و مشی بها للرقی تحدوه الهمم | |||||
بیمینه السیف الصئول علی العدی | حتی اذا افناهم مسک القلم | |||||
و یساره للیسر قد خلقت | و للسردار اقدس خزعل خلق الکرم |
پیداست که این تقویم با پول شیخ چاپ یافته و در خوزستان هم خود او بود که این تقویم را به خانهها بلکه به ادارههای دولتی نیز