برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۲۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

رشته کارهای خوزستان را در دست گرفته دولت را در آنجا بی‌اختیار می‌گرداند و این خاندان مشایخ محمره است که در این بخش گفتگو از آنان داریم.

بنیاد گذار این خاندان حاج جابر پسر حاج یوسف است که نام و نام پدرش را در پیش برده‌ایم. حاج جابر چنانکه گفتیم گماشته جابر در محمره بود ولی در داستان لشکرکشی معتمدالدوله بر سر ثامر هرگز نام او برده نمی‌شود. سپس هم که ناسخ‌التواریخ داستان گرفتاری او را به دست اردشیر میرزا و فرستاده شدن او را به تهران می‌نگارد از چگونگی رهایی او هیچگونه آگاهی نداریم[۱] ولی از همان آغاز حکمرانی خانلر میرزا بار دیگر او را در خوزستان می‌یابیم که این زمان یکی از هواخواهان دولت می‌باشد و گذشته از حکومت محمره منصب سرحدداری نیز پیاد کرده و روز بروز جایگاه او را در نزد دولتیان والاتر می‌گردد.

گویا نخستین دولتخواهی حاج جابر که مایه کار او گردیده این داستان است که در سال ۱۲۶۷ که خانلر میرزا تازه به خوزستان رسیده بود در محمره و با افتاده و فوجی سرباز که در آنجا پاسبان بوده برخی از ناخوشی بی‌پا و برخی از ترس پراکنده می‌شوند در چنین هنگامی گروهی از اعراب گرد هم آمده و در جزیرة الخضر به دژ آنجا دست یافته بیرق شورش و نافرمانی بلند می‌سازند و حاکم بصره در نهان


  1. اگرچه ناسخ تنها نام «شیخ جابر» می‌برد و یقین نیست که مقصود اینجا حاج جابر باشد ولی ما چون جابر دیگری میان مشایخ عرب در آن زمان نمی‌شناسیم و آنگاه داستان گرفتاری حاج جابر و برده شدن او به تهران در خوزستان مشهور است از این جهت‌ها ما شیخ جابر را جز او نمی‌دانیم.