برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۵۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۴۰

برداشت و بگرگان برد و چند سال در میان ترکمانان یموت ماندند و پس از چندی مصلحت را در آن دیدند که در سلک خدمتگزاران کریم خان زند درآیند و نزد او رفتند و ظاهراً در زمانی که وی هنوز در طهران بوده بخدمتش پیوستهاند. کریمخان هم آقامحمد خان را که پسر مهتر بود و درین زمان سی سال داشت با خود بشیراز برد و برادران دیگر را با خویشاوندان در قزوین گذاشت.

چون آقا محمد خان در ۱۱۵۵ ولادت یافته و درین موقع سی سال داشته است پیدا است که این واقعه یعنی پیوستنش بدربار کریمخان در ۱۱۸۵ بود و درین زمان حسینقلی خان ۲۱ سال داشته است.

چندی پس ازین واقعه حسینقلی‌خان برای دیدار آقا محمد خان از قزوین بشیراز رفت و در بازگشت کریمخان حکمرانی دامغان را باو داد و چون بدامغان رسید همان داعیه که در سر پدر و جدش بود درو هم پیدا شد و درصدد برآمد نخست دشمنان خانوادگی را از میان بردارد و با لشکری باستراباد تاخت و گروهی از سران یوخاری باش را کشت و درین واقعه بی رحمی و خونریزی بسیار کرد و بهمین جهة بود که او را «جهانسوز» لقب دادند. بزرگان طوایف کتول و حاجی لر را هم کشت. مرتضی‌قلی خان و مصطفی‌قلی خان برادرانش بدان جهة که مادرشان از یوخاری‌باش بود و این طایفه بدیشان آسیبی نمی رساند در استراباد در امان بودند و چون خبر تاخت و تاز برادر را شنیدند از شهر بیرون آمدند و نزد او رفتند و حسینقلی خان پس از گرفتن استراباد بدامغان بازگشت.

درین هنگام محمد خان سوادکوهی معروف به «دادو» که از جانب کریم خان حکمرانی مازندران را داشت ازکارهای حسینقلی‌خان هراسان شد و درصدد شد پیش از آنکه ازو آزار ببیند از پایش درآورد. بهمین جهة لشکری بنوکنده برد که در آن موقع مرتضی قلی خان در آنجا بود تا آنجا را بگیرد. چون این خبر بحسینقلی خان رسید کس نزد برادر فرستاد و پیغام داد که با محمدخان جنگ کند تا او هم بیاریش برسد.

پس از اندک‌مدتی خود را بساری رساند و گماشتگان محمد خان که در ساری بودند هراسان شهر را رها کردند. چون خبر بمحمد خان رسید آهنگ ساری کرد و چون خواست از رستم‌کلا بگذرد مرتضی قلی خان که کمین کرده بود بر وی تاخت و او را شکست داد و محمد خان را گرفت و دست بسته نزد حسینقلی خان فرستاد و حسینقلی خان او را با غل و زنجیر به بارفروش (بابل) برد و پس از آنکه همه اموالش را گرفت او را کشت و مازندران را تسخیر کرد.

این خبر که بکریمخان رسید مهدی خان پسر محمد خان دادو را بحکمرانی مازندران گماشت و او در بارفروش بحکومت نشست. حسینقلی خان بی خبر ببارفروش تاخت و