برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۲۹۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

سه چهار روزه مذاکرات لازمه نموده رأی خودتان را تا روز یکشنبه بیایید و اطلاع دهید».

فردا پنجشنبه در مجلس گفتگو از این زمینه بمیان آمد و «دستخط» شاه خوانده شد. نمایندگان سخنان بسیاری گفتند، در این زمینه که مجلس جز به بایای خود نپرداخته و از مرز خود نگذشته. انجمنها نیز مایهٔ آشوبی نمی‌باشند، چنانکه آشوبهای بسیاری در همین تهران رخ داده که انجمنها در هیچیکی از آنها دست نداشته‌اند. از اینگونه سخنان بسیاری رانده بآن شدند که پاسخی نوشته بشاه بفرستند. سپس در نشستهای دیگر همین گفتگو را دنبال کردند و سرانجام پاسخی نوشتند، در این زمینه که مجلس هیچگاه پا از مرز خود بیرون ننهاده. این دولتست که باید مرزی برای خود شناسد و جلو کار مجلس را نگیرد. اما انجمنها از روی قانون اساسی آزاد است، ولی هرگاه بیقانونی نمودند باید دولت جلو گیرد. این نامه را نوشته با دست نمایندگانی بدربار فرستادند. از دربار بار دیگر نرمی و دورویی نموده چنین گفته بودند: خواست ما آرامش و سامان کشور و آسایش مردم است و آرزو یا خواست دیگری نمی داریم. بدینسان پرده‌کشی نموده بودند.

سست کاریهای مجلس لیکن با اینحال راستی پوشیده نمانده، پیدا میبود که یک نقشه بیم آوری در میان میدارند، و هر زمان نشانه دیگری پدیدار میگردید. از جمله در این روزها شاه بامیر بهادر عنوان «کشیکچی باشی» داد، بی آنکه وزیر جنک آگاه گردد، و او نیز از آذربایجان هفتصد تن سواره به تهران طلبید. آن بی پروایی بوزیر جنک، و این طلبیدن سوار، هر یکی نشان دیگری از بدخواهی و کوششهای بدخواهانه دربار میبود.

فرستادن قزاق و سواره بساوجبلاغ، که بفرمانفرما نوید داده بودند بیکبار در کنار مانده، بجای آن در هر کجا که یکی از هواداران دربار میبود دستور میفرستادند که مردم را بآشوب برانگیزد. شیخ محمود ورامینی که از دیرباز بدشمنی بمشروطه برخاسته و در آنجا بنام شده بود شاه «خلعت» برایش فرستاد. در همان روزها کاغذی بدست وزیران

۲۹۵