برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۲۹۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

انجمن بچاپ رسید. سپس ابوالضیا را بانجمن آورده با بودن انگجی و دیگران ببازپرس پرداختند، و با دستور انگجی پاهایش را بفلک بسته چوب زدند، و باین دژ رفتاری بس نکرده دستور دادند که از شهر بیرونش گردانند. بیچاره ابوالضیا ناسزایی را که در زمان خودکامگی ندیده بود در زمان آزادی دید.

این سخن از آقای بلوریست که ابوالضیا را پس از چوب خوردن من بخانه خود آوردم و باو دلداری داده بنوازش پرداختم، و چون چند تن از سواران شاهسون را برگمارده بودند که او را از شهر بیرون برند من دانستم که اگر این بدست شاهسونان سپرده شود، چون نام او را به بیدینی شنیده‌اند، بیگمان در راه او را خواهند کشت. از اینرو شبانه ابوالضیا را از شهر گریزانیدم و بدست شاهسونان ندادم.