برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۴۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بودند خدمت حضرت آقا هجوم آوردند و فریاد میزدند که تمام مفسدین نجف را خواهیم کشت حضرت آقا و اصحاب هرچه آنها را آرامی میدادند آرام نمیگرفتند حکومت هم با جمعی عساکر درصدد امتثال و اطاعت آنچه امر بفرمایند بر آمد جواب همان بود که بخدا وا گذاشتم و بغیر از خدا کسی را ندارم و نمی‌خواهم و افتضاح این امر بحدی رسید که حتی اطفال اهل نجف مفسدین اهل عجم را لعن میکنند و از قراریکه میگویند حکومت عثمانی در صدد اخراج مفسدین است این خبر آشوب نجف که بعشایر اطراف رسید از جانب شیوخ اعراب لاینقطع رسول خدمت حضرت آقا میرسید که ماها در جمیع مراتب حاضریم و با قبیله خود بنجف اشرف خواهیم آمد خداوند طول عمر بحضرت مستطاب شریعتمدار آقای اخوی آقا سید علی بدهد که الحق غوث‌الشریعه و حامی‌الشیعة ایشان بودند از اول ورود بنجف اشرف با آن لسان بلیغ بآیات قرآنیه و خطب نهج‌البلاغه و ادعیه صحیفه سجادیه و اخبار اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین در جمیع مجالس و محافل صحن مطهر و مجلس درس طلاب را موعظه فرمودند که باید انجام امر ایران بمطابقه با شرع انور باشد تا نفوس و دماء و اموال مسلمین محفوظ ماند و تکمیل عقاید اسلامیه مسلمین بشود و از جهت صحبتهای ایشان بود که مقدسین و متدینین بیدار شدند و امر باینجا رسید

  شکرالله مساعیه الجمیله والسلام علیکم ورحمةالله وبرکاته
 
العبد عبدالحسین یزدی

یک کار بیهوده‌ای در اسپهان این بود داستان جدا شدن «شریعت‌خواهان» از توده. در آن هنگام که این کشاکشها در میانه تهران و عبدالعظیم و آن آشوب در نجف میرفت در اسپهان و آذربایجان و زنجان و قزوین و در خود تهران داستان های دیگری در کار رخ دادن میبود. نیز در میانه تهران و تبریز بار دیگر گفتگوهایی میرفت. ما چون خواستیم داستان کشاکش «شریعت خواهان» را بجایی رسانیم اینست بآن داستانها نپرداختیم. ولی کنون میباید یک ماه کمابیش باز گردیم و آن داستانهارا یکایک بنویسیم:

نخست پیش آمد اسپهان را یاد میکنیم: چنانکه گفته‌ایم[۱]


  1. بخش یکم این تاریخ صفحه ۳۶۲
۱۴۱