برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

حضرت عبدالعظیم چند نفر از مفسدین و معاندین را از قبیل پسر حاجی آقا محسن عراقی معلوم‌الحال که از مدتی بواسطهٔ تعدیات فوق‌العاده‌اش در عراق تحت احضار و جلب بمحاکمه است دور خود جمع نموده از قرار معلوم برای اخلال توجه عمومی و اضلال مسلمین و القاء فتنه تلگرافات فسادانگیز بولایات مخابره نموده است اگر چه با توجهات خاصه آیةالله عتبات عالیات و عموم حجج الاسلام و علمای اعلام ایران و موافقت تامه اکابر دین مبین و همراهی عقلای مسلمین ظن کامل حاصل است که اغفالات این قسم عالمان بیعمل مظهر هیچ گونه اعتنا و اعتباری نخواهد بود معهذا برای اینکه عوام بیچاره در بلاد دور و نزدیک بدام تزویرات و تسویلات مغرضین نیفتند لازم آمد مجملی از تفاصیل حالات این شخص بتوسط التفات حضرات عالی گوش زد خاص و عام گردد تا سیه روی شود هر که در او غش باشد (مجلس شورای ملی)

آشوب در نجف حاجی شیخ فضل‌الله و همدستان او که آن تلگراف را بشهرها فرستادند امیدمند شورش و جنبش مردم می‌بودند. ولی چنان نتیجه‌ای بدست نیامد. مردم چون نخستین بار بود که بد مشروطه را می‌شنیدند تکانی از آن خوردند و بیگمان این سخن جایی در دلهای آنان باز کرد. چیزی که هست بشورش برنخاستند. تنها در زنجان ملا قربانعلی آنرا دستاویزی ساخت و با انجمن بدرفتاری کرد (چنانکه خواهیم آورد)، و در نیشابور حاجی میرزا حسین که بد خواه مشروطه میبود بدلیری افزود و با انجمن بکشاکش برخاست که در میانه یکتن زخمی گردید. در شهرهای ایران بیش از این اندازه‌ها کارگر نیفتاد. بویژه پس از رسیدن تلگراف دارالشوری که مایه دلداری مردم گردید و از بیشتر شهرها پاسخهای همداستانی رسید.

اما در نجف از این تلگرافها آشوبی پدید آمد. زیرا چنانکه گفتیم در آنجا سید کاظم یزدی با مشروطه دشمنی مینمود و چون این تلگرافها باو رسید و آگاهی از پیشامد یافت با اینان همداستانی نمود و پیروان او آشوب پدید آوردند.

این سید کاظم با آخوند خراسانی و حاجی شیخ مازندرانی در یک شمار ولی از آنان پس‌تر می‌بود.

۱۳۵