برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۳۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

چون بسیاری از پیشگامان از ملایان بوده، و در سخن گوییها چنین نموده شده بود که برواج «شریعت» کوشیده خواهد شد، و هنوز جدایی میانه خواستها پدید نیامده بود، از اینرو کوشش بسیار بدینداری میرفت. هنگام نیمروز در بازار از هر گوشه آواز اذان بر میخاست. در مسجدها و در پشت سر پیشنمازان انبوهی بیشتر میگردید. هر کسی راستی و درستی بیش از پیش، از خود مینمود و بدستگیری از بینوایان بیشتر میکوشید.

در تبریز کوچه‌ای بنام «قره چیلر کوچه سی» هست که نشیمنگاه دسته‌ای از کولیان (یا قره‌چیان) میباشد. اینان کارشان مطربی بودی که مردانشان دف زدندی و آواز خواندندی و پسرانشان رقصیدندی. چون اینکار را گناه شمردند و از آنسوی خانه‌های اینان همیشه آشیانهٔ بدکاران بودی که مردم اوباش از فراشهای دربار و دیگران در آنجا گرد آمدندی و بدمستیها نمودندی، این زمان آنان را از کار باز داشتند. بدینسان که برخی را از شهر بیرون کردند و برخی را «توبه» داده و بسرهاشان را تراشانیدند.

تراشیدن ریش گناه شمرده شدی و جز از درباریان و برخی اوباش بآن برنخاستندی. در همان روزهای نخست موی ستران (سلمانیان) نشستی بر پا کردند و با هم پیمان نهادند که دیگر ریش نتراشند. در این باره شعری هم گفتند: «تراشیدن ریش موقوف شد». روزنامه ملا نصرالدین ریشخندهای بسیار نوشته و نگاره‌ای (کاریکاتوری) بنام میتنیغ موی ستران تبریز درست گردانیده.

نان که گفتیم در زمان خودکامگی یکی از گرفتاری‌ها میبود و همیشه زنان و مردان در جلو دکانهای نانوایی انبوه شدندی و بفریاد برخاستندی، این زمان در سراسر شهر نان فراون گردیده و در برابر هر دکانی جز از دو سه تن خرنده دیده نمیشدی. پیش از مشروطه نان منی (هزار مثقال) بدو قران فروخته شدی، و گفتیم که بجای یکمن سه چارک بلکه کمتر از آن، دادندی . این زمان بهای آن به هشت عباسی پایین آمد و کم نیز نمیدادند.

۲۲۷