برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۱۴۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

در این روز[۱] یک کار نابجایی از سید محمد رضای شیرازی سر زد، و آن اینکه بقزاقی رسید و با تپانچه تیری باو زد، که پس از چند ساعتی با همان زخم در گذشت. اینمرد را نیک خواهیم شناخت، و همیشه کارهایش نابجا، و همیشه زیانش بیش از سودش بوده.

پراکنده شدن مردم از مسجد این پیش آمدها، از یکسو سختی عین‌الدوله را در کار، و بیباکی او را از خونریزی نشان داده، و از یکسو ترسندگی مردم و ایستادگی نیارستن آنان را هویدا میگردانید، و رویهمرفته یک آینده بیمناکی دیده میشد. اگر سربازان بمسجد تاختندی انبوه مردم نایستاده گریختندی و اگر نتاخته و بهمان گرد فرا گرفتن و نان و آب را بستن بس کردندی، و چند روزی همچنان ایستادندی، مردم بخود دلتنک شده و کم کم رو بپراکندگی آوردندی، و داستان با خواری و سر افکندگی بپایان آمدی.

اگر چه آنروی پیش آمد هم در خور اندیشه میبود: در جاییکه کار باینجا رسیده و انبوهی از مردم، بخودکامگی شوریده و در میانه خونها ریخته شده بود، دیگر خودکامگی ماندنی نمیبود، و دیر یا زود، میبایستی از میان رود. چیزیکه هست عین‌الدوله از چنین اندیشه‌ای بس دور میبود، و این زمان مظفرالدینشاه، جز افزاری در دست او شمرده نمیشد. عین‌الدوله درس از پیش‌آمدهای روسستان میگرفت. زیرا از دیرباز، در آنجا آزادیخواهانی پیدا شده و بسختی میکوشیدند و خونها میریختند، ولی دولت ایستادگی نموده با زور جلو میگرفت. این میخواست همان راه را رود، و سنگر بستن در پشت بام بازار و تفنگچی فرستادن ببالای شمس‌العماره، از خواست درون او آگاهی میداد.

پس چه بایستی کرد؟.. در اینجا هم دو سید بچاره بخردانه نیکی برخاستند. بدینسان که چون در این میان، باز کسانی از سوی

دولت میآمدند و چنین پیام میآوردند که مردم را پراکنده کنید و مایه


  1. در تاریخ بیداری نوشته «در این دو روز»، ولی گمان ما بیشتر باین روز میرود.
۱۴۳