برگه:Tarikh-e Mashruteh-ye Iran.djvu/۴۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ مشروطه ایران
 

سید صالح عرب و حاجی ملاعلی و دیگران بودند از این سخن بتکان آمدند، و بدشمنی سپهسالار برخاسته و او را بیدین خواندند. و نامه‌ای بناصرالدینشاه نوشتند که سپهسالار را با خود به تهران نیاورد. این نامه بشاه در رشت رسید، و چون ملایان در آن زمان بسیار نیرومند می‌بودند، شاه ناگزیر شد حکمرانی گیلان را به سپهسالار داده او را در آنجا گزاشت و خود بی او بتهران آمد.
لیکن سال دیگر دوباره او را بتهران خواست و وزیر خارجه و سپهسالار گردانید، و حاجی میرزا حسینخان از برخی ملایان دلجویی کرد و باز در کارهای بزرگی بود، و در سال ۱۲۵۷ (۱۲۹۵) دوباره شاه را برفتن اروپا برانگیخت، و خود در پی اندیشه‌هایش می‌بود، ولی چون شاه از درون همداستان نبود، و برخی ملایان همچنان دشمنی می‌نمودند، و یکی از همسایگان نیز از کارشکنی بازنمی‌ایستاد اندیشه‌های سپهسالار به نتیجه نرسید، و شاه او را از کار کناره گردانیده بحکمرانی خراسان فرستاد و در سال ۱۲۶۰ (۱۲۹۸) در آنجا درگذشت.

میرزا ملکم خان و سید جمال الدین

در سال ۱۲۶8 (1306)ناصرالدینشاه با رسوم باروپا رفت، و در این سفر میرزا علی اصغرخان امین السلطان را که بجای سپهسالار صدراعظم بود همراه برد. ولی این سفرها هیچ سودی نداشت. اگرچه پس از بازگشت از این سفر شاه دلبستگی بقانون می‌نمود و بمیرزا علیخان امین الدوله دستور داد که قانونی برای ایران بنویسد، و روزنامهٔ اختر این را مژدهٔ پیشرفت کارهای ایران دانسته گفتاری نوشت. ولی چنانکه نوشته‌اند همه اینها بیهوده بود و شاه بجای آنکه شکوه و نیروی اروپا را نتیجهٔ همدستی دولت‌ها و توده‌ها دانسته او نیز توده را بتکان آورد و بکارهای سودمندی وادارد، از دیدن آن شکوه و نیرو خیره گردیده و بنومیدی گرایید، و در برابر همسایگان ناتوانی و زبونی بیشتر نمود. بویژه که همسخن و همدم او امین السلطان گردیده، و این مرد یگانه آرزو و خواستش این بود که بسر کار باشد، و بمردم سروری فروشد، و دستش بگرفتن و دادن باز باشد، و همهٔ هوش و زیرکی خود را در این راه بکار می‌برد و برای نگهداری خود در سر کار، گردن بخواهشهای بیگانگان می‌گذاشت.
نتیجه این خیرگی و ناتوانی شاه و نادرستی و بدخواهی امین السلطان آن بود که در سالهای بازپسین پادشاهی ناصرالدینشاه «امتیازهایی» به بیگانگان، بویژه انگلیسیان داده شد که شناخته‌ترین آنها «امتیاز تتن و تنباکو» بود، و اینها مردم را بشورانید، چنانکه داستان آنرا خواهیم نوشت.
از کسانیکه در زمان ناصرالدینشاه دلسوزی بتوده و کشور نموده و به بیداری مردم کوسیده‌اند یکی میرزا ملکم خان اسپهانی و دیگری سید جمال الدین اسدآبادی شمرده می‌شود.

ملکم از جلفای اسپهان، و از ارمنیان آنجا بوده، و در کارهایی پاگزارده