آمد و چگونه رفت، و انگیزه ناانجام ماندنش چه بود. دانستن این رازها آسان نمی بود، و اگر کسانی بگردآوردن داستانها پرداختندی باین رازها کمتر پی بردندی و گیج وار درماندندی.
3- شیوه مردم سبب اندیشه است که همیشه در چنین داستانی کسان توانگر و بنام و باشکوه را بدیده گیرند و کارهای بزرگ را بنام آنان خوانند، و دیگران را که کنندگان آن کارها بوده اند از یاد برند. این شیوه در ایران بسیار رواج می دارد، و در همین داستان مشروطه نمونه های بسیاری از آن پدید آمد. مثلا جنبش مشروطه را در ایران آقایان طباطبایی و بهبهانی و دیگران پدید آوردند. ولی دیده شد در روزنامه ها و کتابها میرزا نصرالله خان مشیرالدوله را بنیادگزار آن ستودند. در جاییکه این مشیرالدوله هیچ کوششی در راه آن نکرد و بلکه خواهیم دید کخ بهمدستی محمدعلیمیرزا ببرداشتن آن میکوشیده، و تنها کاری که او کرده اینست که پس از برداشته شدن عین الدوله بجای او نشسته و مظفرالدینشاه فرمان مشروطه را در زمان سروزیری این بیرون داده.
در تاریخ بیداری ایرانیان چاپلوسانه امیر اعظم را که هیچ کاری نکرده از سران آزادی شمرده. علاءالملک را که از دشمنان بنام آزادی بوده، و در زمان «خورده خودکامگی» از سوی محمدعلیمیرزا به پترزبورگ رفته تا زبان روزنامه های آزادیخواه روس را که خرده به بیدادگری های لیاخف میگرفتند ببندد و امپراطور را به بازگزاردن لیاخف در ایران خرسند گرداند، در میان مردان آزادیخواه یاد کرده و تاریخچه زندگانیش را نوشته.
ناآگاهی ایرانیان از سود و زیان، و سستی اندیشه های ایشان باندازه ایست که کسان بسیاریکه از وزیران و دیگران با مشروطه دورویی نموده، و از باغشاه در آمده و در بهارستان جا گرفته اند، ارزبونی اندیشه بدی آنها را ندانسته و بچون و چرایی برنخاسته اند، و تاما بنویسیم آن کسان را ببدی نمیشناختند.
در جنبش مشروطه دو دسته پا در میان داشته اند: یکی وزیران و درباریان و مردان برجسته و بنام، و دیگری بازاریان و کسان گمنام و بیشکوه. آن دسته کمتر یکی درستی نمودند و این دسته کمتر یکی نادرستی نشان دادند. هرچه هست کارها را این دسته گمنام و بیشکوه پیش بردند و تاریخ باید بنام ایشان نوشته شود. {سخ}}
ولی چون سستی اندیشه و پستی خوی ها وارونه این را خواستار است، در این چندگاه بیکار ننشسته و بوارونه گردانیدن داستانها کوشیده و بروی راستیها پرده هایی کشیده، و اگر نوشتن تاریخ باینان، باین سست اندیشگان، واگزار شدی بیگمان همه داستان ها را وارونه گردانیده و تاریخ را بنام دسته نادرست دیگر پرداختندی.
4- مردم ایران که گرفتار پراکندگی اندیشه اند، و شما ده تن را دارای یک راه و یک اندیشه نتوانید یافت، پیش آمد مشروطه زمینه دیگری برای پراکنده اندیشی ها شده بود،