پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۹۵۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

و حقیقت این است، که من بدی‌های زیاد دربارهٔ پارسی‌ها کردم، ولی، وقتی که سلامت یونان و وطنم بمجاهدات من تأمین شد، نیکوئی‌های بیشتری هم به پارسیها کردم، زیرا مانع شدم، که یونانی‌ها پارسی‌ها را تعقیب کنند. امروز حسّیّات من موافق وضع من است و من آمده‌ام، تا، اگر غضب شما نسبت بمن فرونشسته، از مراحم شما برخوردار باشم و، اگر هنوز کینهٔ شما باقی است، پوزش بخواهم.

خود دشمنان من شاهدند، که چه خدماتی بشما کرده‌ام. بدبختی من محرّک رحم و شفقت شما باد، نه باعث اشتعال حسّ انتقام. اوّلی حیات یک نفر درخواست‌کننده را، که بشما پناه آورده، نجات می‌دهد و دوّمی باعث فنای دشمن علنی یونان خواهد شد» . پس از این سخن، تمیستوکل، برای اینکه رنگ مذهبی و تقدّس به گفته‌های خود بدهد، خوابی را، که در خانهٔ نیکوژن دیده بود، بیان کرده گفت، غیب‌گوی زوس[۱] (خدای بزرگ یونانی‌ها) در معبد ددن[۲] بمن گفت: «باید نزد پادشاهی روی، که هم اسم خدای بزرگ است» و چنین پادشاه شاه پارس است، زیرا فقط زوس و شاه پارس را «شاه بزرگ» می‌خوانند. اردشیر، هرچند از بزرگی دل و جرئت تمیستوکل در حیرت شد، ولی در این بار حضور چیزی نگفت. امّا در میان محارم خود از این قضیّه اظهار خوشنودی کرد، چه آن را از خوش‌بختی خود دانست. بعد پلوتارک گوید: «اردشیر از اهریمن درخواست کرد، که همواره در مغز دشمنانش چنین فکرهائی ایجاد و به آنها الهام کند، که این نوع مردان بزرگ را از محیطشان دور دارند» . روز دیگر در طلیعهٔ صبح اردشیر محارم خود را طلبیده فرمود تمیستوکل را حاضر کنند. او منتظر پیشامد خوبی نبود، چه، همین‌که قراولان دانستند، که او تمیستوکل است، با نظر بد به او نگریستند و حتّی بعضی به او فحش دادند. رکسانس[۳] رئیس هزار نفر مسلّح، هنگامی که تمیستوکل از پیش او می‌گذشت و شاه بر تخت نشسته، دربار منعقد و سکوت


  1. Zeus (Jupiter).
  2. Dodon. معبد ددن در اپیر واقع بود.
  3. Roxanes.