این است مضمون حکایت استر و مردخا و، اگر از شاخ و برگهای داستانی آن صرفنظر کنیم، اطّلاعاتی که میدهد، همان است، که مورّخین یونانی هم دادهاند: وسعت مملکت از هند تا حبشه موافق تاریخ است. هفت نفر مشاور مخصوص همان کسانند، که هرودوت هفت نفر قضات شاهی نامیده. اینها رؤساء هفت خانوادۀ درجه اوّل پارس و ماد بودند. در این حکایت به سالنامهها اشاره شده. کتزیاس هم در این باب ذکری کرده، این سالنامهها را دیفترای بازیلیکای، یعنی دفاتر شاهی نامیده و هرودوت، چنانکه گذشت، میگوید در جنگ سالامین دبیران شاه اسامی اشخاصی را، که خوب میجنگیدند، ثبت میکردند. در باب بستری، که بر آن نشسته غذا صرف میکردند، نیز در سه جای کتاب هرودوت، چنانکه گذشت، ذکری شده. چابکسواران نیز هماناند، که از منبع یونانی میدانیم (نوشتههای هرودوت و کزنفون که در جای خود بیاید) خود اخشورش هم از حیث صفات شبیه همان خشیارشا است که یونانیها توصیف کردهاند، یعنی شخصی است بزرگمنش و بلندنظر ، که دوازده هزار وزنه نقره را رد میکند، چنانکه موافق نوشتههای هرودوت، تقدیمی چندین میلیونی پاثیوس لیدی را رد کرد. از طرف دیگر بوالهوس، کمعقل و ضعیفالنفس است، چه اختیار امور مملکت را به آسانی باین و آن میدهد.
تجملات دربار و غیره هم همان است، که از منبع یونانی معلوم است. در خاتمه باید گفت، که این ضیافت قبل از عزیمت خشیارشا، یا اخشورش توریة، به جنگ یونان بوده و هرودوت هم اشاره به گردآمدن بزرگان مرکز و ایالات در شوش کرده، منتها مورّخ مذکور گوید، که برای مشورتی راجع به جنگ یونان این مجلس بزرگ منعقد شده بود.
راجع باسم ملکه، که توریة او را وشتئی نامیده، ظن قوی این است، که اسم مذکور مصحّف وهشتیه است، که بزبان کنونی بهشت یا بهترین باید گفت. از اینجا باید حدس زد، که این اسم در واقع لقبی بوده. هرودوت اسم ملکه را آمستریس نوشته، که ممکن است یونانی شده هماشتر یعنی همای مملکت باشد. اما تخالفی، که بین حکایت مزبور
تاریخ ایران باستان جلد ۱