صلح بدین شرط منعقد گردید، که قرطاجنه دو هزار تالان نقره برای خسارت جنگ بپردازد[۱] و دو معبد بنا کرده نسخ عهدنامه را در آنجاها حفظ کند. پلوتارک گوید، که گلن علاوه بر این شرایط از قرطاجنه خواست، قربانی انسان را برای رب النوع ساتورن موقوف بدارد (در دفعۀ اولی، چنانکه بالاتر گذشت، داریوش قربانی انسان را قدغن کرد. م.). دیودور نوشته (کتاب ۱۱، بند ۲۶): دولت قرطاجنه این شرایط را پذیرفت و، چون دامارت[۲] زن گلن برای انعقاد عهدنامۀ صلح وساطت و خیلی کوشش کرده بود، دولت قرطاجنه تاجی از زر برای او فرستاد، که وزن آن صد تالان طلا بود[۳]. بعد، ملکه از طلای این تاج سکههائی زد، که هریک ده در خم آتّیک قیمت داشت[۴]. راجع بتاریخ این جنگ دیودور گوید، که قبل از جنگ ترموپیل روی داد. بعد بقول مورّخ مذکور گلن میخواست به کمک یونانیها، که با خشیارشا در جنگ بودند، برود، ولی در این اوان خبر رسید، که یونانیها در سالامین بهرهمند گردیدهاند، پس از آن گلن فسخ عزیمت کرد.
راجع به نوشتههای دیودور در باب این جنگ باید گفت، که بعض جاهای آن متضاد است، مثلا در بند اوّل گوید، که پس از سه سال تدارک قرطاجنه دویست کشتی تهیه کرد و دربند ۲۰ عدّۀ کشتیهای دراز را دو هزار و شمارۀ کشتی حمل و نقل را سه هزار نوشته. دیگر اینکه، اگر برای حمل آذوقه سیصد هزار نفر سپاهی سه هزار کشتی حمل و نقل لازم بود، بس چگونه عدۀ نفرات قشون خشیارشا را بدو میلیون رسانیده، و حال آنکه عدۀ قایقهای سیپاروئی بحریۀ ایران را هم سه هزار نوشته.
از این قرار پس عدۀ سپاهیان ایران هم از ۳۰۰ هزار تجاوز نمیکرده. شرح وقایع جنگ هم شبیه به داستانگوئی است: اگر آمیلکار چنان سردار نامی بود، که دیودور گوید، چگونه سواره نظام گلن را بیرسیدگی و تحقیق باردوی خود در طلیعۀ صبح راه داد؟ چون حقیقت امر معلوم نیست باید گفت، که کیفیّات واقعی را نمیدانیم.