این جدال. چنانکه هرودوت نوشته (کتاب نهم، بند ۹۰-۱۰۷): وقتی که بحریۀ یونان در جزیرۀ دلس لنگر انداخته بود، اهالی جزیرۀ سامس، که تابع پارس بودند، پنهان از جبّار خودت امستور[۱] رسولانی نزد لاتیخید[۲] رئیس بحریۀ یونان فرستادند و در میان رسولان شخصی بود هژزیسترات نام. او رؤسای بحریۀ یونانی را تشجیع کرد، که یونانیهای سامس و ینیانی را از قید پارس خلاص کنند. لاتیخید در تردید بود، که پیشنهاد مذکور را قبول کند یا نه. در این حین اسم رسول را پرسید. رسول جواب داد، اسم من هژزیسترات است و هنوز حرف خود را تمام نکرده بود، که رئیس بحریۀ یونان گفت، این تفأل را پذیرفتم، ولی تو و رسولان دیگر سوگند یاد کنید، که اهالی سامس با ما همراهی خواهند کرد[۳] آنها چنین کردند و هژزیسترات در بحریۀ یونان پذیرفته شد.
پس از آن یونانیها بطرف سامس راندند و، چون به کالام - محلی در این جزیره - رسیدند، در نزدیکی معبد ژونن لنگر انداخته قوای خود را برای جنگ آماده کردند. در این حال خبر آمدن یونانیها به پارسیها رسید و آنها مجلسی برای مشورت آراسته قرار دادند با بحریۀ یونان جنگ نکنند، چه عدّۀ سفاین یونانی زیادتر بود و بنابراین بادبانها را کشیده بطرف ساحل آسیا رفتند، تا در حمایت قوۀ برّی، که خشیارشا در میکال[۴] برای حفظ ولایت ینیانها گذاشته بود، لنگر اندازند. عدۀ این قوه موافق منبع یونانی به شصت هزار نفر میرسید و رئیس آن تیگران نامی بود، که از حیث صباحت و قد و قامت سرآمد پارسیها محسوب میشد. سران بحریۀ پارس صلاح دیدند، که کشتیهای خود را به خشکی کشند، تا سفاین در پناه قوای برّی بوده و هم سنگری برای سپاهیان بحری در موقع جنگ باشد. بر اثر این تصمیم کشتیها را به خشکی کشیده دور آن دیواری از سنگ و چوب ساختند و با این امید، که بعد فاتح خواهند بود، حاضر شدند، محصور گردند. یونانیها، چون شنیدند،