پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۸۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

این شخص نظر به کینه‌ای، که نسبت به اسپارتیها می‌ورزید، و نیز از جهت بخششهای سرشار مردونیه با نهایت جدّ صمیمانه بقربان کردن و تفأل پرداخت. با وجود این نتیجه برای جنگ مساعد نبود. در قشون یونانی مردونیه نیز غیب‌گوی دیگری موسوم به هیپ‌پوماک[۱] فال گرفت و بهمان نتیجه رسید. وضع بدین منوال بود، و حال آنکه همه‌روزه بر عدۀ قشون مخاصم یعنی یونانی می‌افزود و مردونیه از این جهت و نیز بواسطه کمی آذوقه عقیده داشت، که زودتر جنگ را شروع کند. هفت روز طرفین در تردید گذراندند و روز هشتم شخصی از اهل تب ت‌م ژنیداس[۲] نام به مردونیه پیشنهاد کرد، که قوه‌ای بفرستد، تا معبر سی‌ترن[۳]را بگیرند، چه همین‌که یونانیها از این واقعه آگاه شوند، جمعی را برای دفاع معبر حرکت خواهند داد و می‌توان عدۀ زیادی از آنها کشت (توضیح آنکه این معبر از خطوط ارتباطیۀ قشون یونانی بود و آذوقه به آنها از این راه می‌رسید. م.) مردونیه این پیشنهاد را پذیرفت و دسته‌ای، که مأمور این کار شد، در موقعی بمعبر مزبور رسید، که پانصد رأس چهارپا آذوقه از پلوپونس برای قشون یونانی می‌آورد.

پارسیها چهارپایان و مردان را کشته و آذوقه را برگرفته باردوی مردونیه برگشتند. پس از این واقعه دو روز دیگر گذشت، بی‌آنکه جنگ شروع شده باشد. پارسی‌ها تا رود آسپ پیش می‌رفتند، تا بدین وسیله یونانیها را به جنگ بکشانند، ولی هیچ‌کدام از طرفین نمی‌خواست از رود مزبور بگذرد. اما سواره نظام پارس بدستور مردونیه به دسته‌هائی تقسیم شده به قشون یونانی همواره زحمت می‌داد و اهالی تب، که جدا طرفدار ایران بوده با حرارت برای پارسی‌ها می‌جنگیدند، همواره به قشون یونانی نزدیک می‌شدند، بی‌اینکه داخل جنگ گردند و پارسیها و مادیها به کمک آنها آمده کارهای نمایان می‌کردند. از زمانی، که طرفین روبروی هم اردو زدند، ده روز گذشت و جدالی نشد. روز یازدهم به قشون یونانی کمک زیاد رسید و از طرف دیگر مردونیه از تعلل خسته شد و با ارته‌باذ پسر فرناس - یکی از پارسیهای کمی،



  1. Hippomaque.
  2. Temegenides.
  3. Citheron.