غنائمی را، که بدست آمده بود، تقسیم کردند و سهمی هم برای معبد دلف فرستادند.
بعد بطرف تنگۀ کرنت راندند، تا در معبد نپتون (ربالنوع دریاها) مجمعی تشکیل و معلوم کنند، که کی در این جنگ بیشتر خدمت کرده. وقتی که موقع اخذ آراء شد، هریک از سرداران برای خود و بعد از خود برای تمیستوکل رای داد. بدین ترتیب برای جایزۀ اوّل هریک از سرداران دارای یک رأی شد و برای جایزۀ دوّم تمیستوکل دارای اکثریت آراء گردید. اگرچه یونانیها از جهت حسد نخواستند این جایزه را به تمیستوکل بدهند و، به بهانۀ اینکه مسئله حل نشده، به شهرهای خودشان مراجعت کردند، ولی نام تمیستوکل در تمام یونان ورد زبانها بود و او را عاقلترین مرد یونان میدانستند. اما تمیستوکل، چون دید که یونانیها نخواستند حق او را ادا کنند، به لاسدمون رفت و لاسدمونیها با احترامات فوقالعاده او را پذیرفتند و در ازای مآلبینی و زرنگی او تاجی از برگهای درخت زیتون به او هدیه کردند. چنین تاجی نیز به اوریبیاد دادند. اسپارتیها، بعلاوه تاج، بهترین عرابهای، که در اسپارت بود، به تمیستوکل بخشیدند و هنگام مراجعت او سیصد نفر سوار زبده اسپارتی او را تا سرحد تژه مشایعت کرد. هرودوت گوید: «از تمام اشخاصی، که ما میشناسیم، این یگانه کسی بود، که چنین مشایعتی از او شد».
در این احوال ارتهباذ پسر فرناس، که در دربار ایران مورد توجه گردیده و خشیارشا را تا هلّسپونت با شصت هزار نفر مشایعت کرده بود، برگشت و بمطیع کردن اهالی پوتیده[۱] پرداخت، زیرا مردم آن بعد از حرکت خشیارشا از یونان از اطاعت پارس خارج شده بودند. او شهر مزبور را محاصره کرد و تیموکسن[۲] یکی از مدیران شهر با او قرار داد، که شهر را تسلیم کند. چنانکه بعدها معلوم شد، مکاتبۀ این شخص با ارتهباذ بدین نحو بعمل میآمد، که مراسلات را به تیر وصل میکردند، بهطوریکه (پر) تیر باشد و آن را به جائی، که لازم بود، میانداختند