پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۸۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

گوش کن. اگر نمی‌خواهی در اینجا بمانی، با قسمت بیشتر سپاهت برگرد و من تعهد می‌کنم، که با ۳۰۰ هزار نفر سپاهی ورزیده یونان را مطیع کنم». خشیارشا با مسرت سخنان مردونیه را شنید و گفت این پیشنهاد را سنجیده بعد می‌گویم، چه باید کرد. بعد او مجلس مشورتی از پارسی‌ها ترتیب داد و پس از آن خواست عقیدۀ آرت‌میز را بداند، زیرا فهمید که او یگانه کسی، بود، که به خشیارشا نصیحت خوبی داد. وقتی که آرت‌میز حاضر شد، شاه تمام پارسی‌ها و نیزه‌دارها را مرخص کرده باین زن چنین گفت: «مردونیه پیشنهاد می‌کند، که من در اینجا مانده به پلوپونس حمله برم. او عقیده دارد، که پارسی‌ها و سپاهیان برّی تقصیر ندارند و بی‌تقصیری خودشان را با طیب خاطر ثابت خواهند کرد و نیز پیشنهاد می‌کند، که من مطیع کردن یونان را با سیصد هزار سپاهی ورزیده به او واگذارم و خودم به ایران برگردم. چون تو در باب جدال دریائی بمن پیشنهاد خوبی کردی و عقیده داشتی، که این جنگ نشود، حالا هم می‌خواهم بدانم، که بهترین تصمیم بنظر تو چیست؟». آرت‌میز در جواب گفت: «شاها، در این موقع خیلی مشکل است دانست، که بهترین تصمیم چیست، ولی چنین تصور می‌کنم، که بهتر است تو به خانه مراجعت کنی و مردونیه را در اینجا بگذاری. اگر او موفق شد، کار تو پیشرفت یافته، چه او یکی از بندگان تو است و، اگر بهره‌مندی نیافت، بدبختی بزرگی دامن‌گیر تو نخواهد شد، چه تو و شوکت خانواده‌ات محفوظ خواهد ماند. در این صورت یونانیهای فاتح یکی از بندگان تو را شکست داده‌اند و برای حفظ هستی خودشان مجبور خواهند شد جنگهای زیاد با تو کنند. تو می‌خواستی آتنی‌ها را تنبیه کنی، آتن را گرفته آتش زدی و حالا به خانۀ خود برمی‌گردی».

سخنان آرت‌میز خشیارشا را خوش آمد. هرودوت گوید، آرت‌میز در این اظهار عقیده، متابعت میل شاه را کرد، چه اگر تمام مردان و زنان به او پیشنهاد می‌کردند، که بماند، نمی‌ماند، زیرا بسیار ترسیده بود. خشیارشا پسران خود را به این زن سپرد، تا آنها را به سارد ببرد، زیرا چند تن از پسرانش، که مادرانشان غیر عقدی