توضیح آنکه یونانیها، که از تنگترین جای معبر پیش رفته بودند، حالا عقب نشسته از دیوار آن گذشتند، بعد به استثنای سپاهیان تب از تپه بالا رفته در آنجا بدفاع پرداختند.
این تپه در مدخل تنگ در جائی بود، که امروز یک شیر سنگی به یادگار لئونیداس در اینجا دیده میشود (قول هرودوت است). پارسیها دیوار را خراب کرده به تپه محله بردند. بعد مورّخ مزبور گوید در اینجا یونانیها با شمشیر و بعد با دست و دندان جنگ کردند، تا همه در زیر تیرهای پارسیها دفن شدند. از یونانیهائی، که شجاعت فوقالعاده نمودند، اسم دییهنهسس[۱]، آلفه[۲] و مارون[۳] را مخصوصا ضبط کردهاند و اینها اسپارتی بودند. از تسپیانها اسم دیتیرامب[۴] ثبت شده.
یونانیها بر قبر سپاهیانی، که در اینجا به خاک افتادند و نیز روی قبر آنهائی که قبل از عقبنشینی متحدین با لئونیداس جنگ کردند، کتیبهای نویساندند بدین مضمون: «در اینجا وقتی چهار هزار نفر پلوپونسی با سه میلیون نفر جنگید» کتیبۀ قبور اسپارتیها چنین بود: «ای رهگذر، به لاسدمونیها بگو، که ما در اینجا خوابیدهایم، تا بقوانین آن وفادار باشیم» این کتیبهها را بر لوحۀ چوبین نوشته بودند و بوسیلۀ آمفیکتیونها تهیه شده بود (آمفیکتیونها عبارت بودند از اتّحاد چند طایفۀ همجوار، که در نزدیکی مکان مقدّسی میزیستند. این اتّحاد برای گرفتن جشنها و بعض کارهای عمومی دیگر منعقد میشد. م.).
کتیبهای هم یکی از دوستان مژیستیاس غیبگو برای او نویساند: «این قبر مژیستیاس نامی است، که زمانی که مادیها از رود اسپرخیوس[۵] گذشتند، بدست آنها کشته شد. غیبگوئی که، میدانست فنای حتمی در پیش است و با وجود این نخواست پادشاه اسپارت را رها کند» (همانجا، بند ۲۲۷). سپس هرودوت گوید از سیصد نفر اسپارتی آریستودم[۶] نامی بهسلامت جان در برد و جهة آن بروایتی این بود، که در عقب ماند و کشته نشد. به روایت دیگر لئونیداس او را به قاصدی به اسپارت فرستاد و او در مراجعت مماطله کرد، تا در جنک شرکت نکند.