پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۷۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

مادرزادۀ آندرومد دختر کفه (به صفحۀ ۷۳۰ رجوع شود) بنابراین ما از اعقاب شما هستیم و نمی‌زیبد، که ما با نیاگان خود جنگ کنیم یا شما با دیگران بر ضدّ ما متّحد شوید. پس مقتضی است، که راحت در خانه‌های خودتان بمانید. اگر نقشۀ من پیش رفت، قدر شما را بیش از سایر مردمان خواهم دانست. گویند، که این پیغام شاه را اهالی آرگس در نظر گرفته نه چیزی به آتنی‌ها وعده دادند و نه چیزی خواستند و مسئلۀ عقد عهدی با لاسدمونیها بهانه بود برای اینکه در جنگ شرکت نکنند، چه می‌دانستند، که اهالی لاسدمون ذره‌ای از حکومت صرف‌نظر نخواهند کرد. بعض یونانیها گویند: این حکایت از اینجا تأیید می‌شود، که چندین سال بعد، زمانی که سفارتی از طرف آتن در تحت ریاست کال‌لیاس[۱] به شوش رفت، اهالی آرگس هم سفارتی به شوش فرستادند، تا سؤال کند، که آیا اثرات اتّحاد سابق اهالی آرگس با خشیارشا باقی است یا نه و اردشیر شاه[۲] جواب داد، که کاملا باقی است و هیچ شهر یونانی را بقدر آرگس دوست نمی‌دارد. اما اینکه این حکایت صحیح است یا سقیم، من نمی‌توانم چیزی بگویم، من روایتی را که شنیده‌ام، نقل می‌کنم و مجبور نیستم آنچه را که می‌گویند، کورکورانه باور دارم. این نکته تنها شامل این مورد نیست، بل شامل تمام کتاب من است (با این جمله، هرودوت عذر تمام نوشته‌های افسانه‌آمیز و نیز اغراق‌گوئی‌های خود را خواسته. م.). شنیده‌ام، که اهالی آرگس پس از عدم بهره‌مندی در جنگ لاسدمونیها، شاه پارس را بیونان دعوت کردند و تصوّر می‌کنم، که اگر تمام مردمان با معایبی که دارند، در یکجا جمع می‌شدند، تا کارهای خود را با کارهای همسایگانشان مبادله کنند، پس از اینکه در معایب همسایگان خوب می‌نگریستند، ترجیح می‌دادند، با کارهای خود به خانه‌هاشان برگردند. این است که رفتار اهالی آرگس را نمی‌توان از تمام رفتارها ننگین‌تر دانست، زیرا کردارهای ننگین‌تری هم هست» (کتاب ۷، بند ۱۵۲). (راجع به روایت هرودوت باید گفت، در بادی امر غریب بنظر می‌آید که، خشیارشا چنین پیغامی به اهالی آرگس داده و



  1. Callias.
  2. اردشیر اوّل، دراز دست.