پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۷۶۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

کاهنه به سئوالات مانند غیب‌گوی معبد دلف جواب می‌دهد و پیش‌گوئی او مانند پیش‌گوئی پی‌تی[۱] گنگ و دو وجهین است. بعد خشیارشا از نزدیکی مساکن پی‌یر[۲] ها، درحالی‌که کوه پان‌ژه[۳] را از طرف دست راست داشت، گذشت. این کوه معادن طلا و نقره دارد و پی‌یرها، اودومانت[۴] ها و بخصوص ساترها[۵] این فلزّات را استخراج می‌کنند. پس از آن او از میان مردمانی، مانند پ‌ان‌یان[۶] و دبرها[۷] و پ‌اپل‌ها[۸]گذشته برود ستریمون و شهر این رسید. حاکم این شهر همان بوگس بود، که بالاتر ذکری از آن شد. مغ‌ها برای رود ستریمون اسبهای سفید قربان کردند. پلهائی برای عبور از این رود تهیه شده بود و، وقتی که پارسیها از پل گذشته دانستند، که این صفحه [۹] راهه نام دارد، [۱۰] نفر از جوانان و [۱۱] نفر از دوشیزگان محل را زنده‌به‌گور کردند. این عادت پارسیها بود. چنانکه شنیدم، آمس‌تریس زن خشیارشا، چون به کهولت رسید، امر کرد، ۱۴ طفل پارسی را از خانواده‌های نجیب زنده‌بگور کنند، تا سپاسگزاری نسبت به خداوندی، که زیر زمین است کرده باشد (این گفتۀ هرودوت خیلی غریب بنظر میاید، زیرا ژوستن، مورّخ رومی، که تاریخ عمومی (تروگ پومپه) را خلاصه کرده، گوید (کتاب ۱۹، بند [۱۲]): داریوش اوّل مأمورینی به قرطاجنه فرستاده چهار چیز از آن مملکت خواست و از جمله قدغن کردن قربانی انسان بود با این عقیده چگونه خود پارسیها چنین کاری را مرتکب می‌شدند.

شاید برای یونانیها این کار غرابت نداشته، زیرا مقدونیها قربانی انسان را جایز می‌دانستند، چنانکه اسکندر، بقول مورّخین یونانی و غیره، هزاران نفر کوّسی[۱۳] را برای راحت روح هفس‌تیون سردار محبوب خود قربان کرد (در جای خود بیاید) و یونانیها هم، چنانکه پائین‌تر از قول پلوتارک ذکر شده، قبل از جدال سالامین، سه جوان پارسی را، که اسیر کرده بودند، قربان کردند. پرستش خدای زیر زمین هم جزو معتقدات یونانیها بود، که او را پلوتون۱۰ می‌گفتند، نه ایرانیها. از هر نظر، که بنگریم، روایت



  1. Pythie (زن غیب‌گو در معبد دلف)
  2. Pieres.
  3. Pangee.
  4. Odomantes.
  5. Satres.
  6. Paeoniens.
  7. Doberes.
  8. Paeoples.
  9. Cossiens.
  10. Cossiens.
  11. Cossiens.
  12. Pythie (زن غیب‌گو در معبد دلف)
  13. Cossiens.