خواه در لباس تو باشم یا نباشم. به هرحال چون میل نو بر این است، که من لباس تو پوشم و در بستر تو خوابم، اطاعت کرده چنین کنم». پس از آن اردوان جامۀ خشیارشا را پوشیده در بستر او خوابید، درحالیکه یقین داشت بزودی واهی بودن عقیدۀ خشیارشا راجع بالهام از طرف خدا ثابت خواهد شد. همینکه بخواب رفت، دید شخصی به او میگوید: «تو رأی خشیارشا را میزنی تا بیونان نرود. باشد، تا در حال و آتیه از جزای این عمل، که میخواهی تقدیر را تغییر دهی، محفوظ نمانی. به خشیارشا نیز گفته شده، که اگر تصمیم خود را تغییر ندهد، بیمجازات نخواهد ماند.» شخص مذکور این بگفت و خواست چشمان اردوان را با آهن سرخشده بیرون آورد.
اردوان سراسیمه از خواب جست و پهلوی خشیارشا نشسته خوابی را، که دیده بود، بیان کرد. بعد چنین گفت: شاها، چون من کرارا دیدهام، که در مواردی طرف قوی فنای خود را از دست ضعیف مییابد، خواستم تو را از حرص به داشتن چیزهای بیشتری بازدارم، چه من سفر جنگی کوروش را به مملکت ماساژتها و لشکرکشی کبوجیه را به حبشه بخاطر دارم و خودم در قشونکشی داریوش حاضر بودم.
بواسطه این تجربهها تصوّر میکردم، که اگر در خانه بمانی و راحت باشی، از تمام مردم خوشبختتر خواهی بود، ولی حالا، چون ارادۀ خداوند بر این قرار گرفته، که یونانیها مضمحل شوند، به مردم بگو، که تصمیم خود را تغییر داده بودی، ولی ارادۀ خدا تو را باین کار میدارد. پس از آن سعی کن، که نواقصی برای این سفر جنگی نداشته باشی. همینکه روز در رسید، خشیارشا اعضای مجلس را دعوت و مطلب را برای آنها بیان کرد و اردوان، که تا آن وقت بر ضد جنگ بود، آن را لازم دانست (کتاب ۷، بند ۱۲-۱۹).
این است مضمون نوشتههای هرودوت و، اگر از شاخ و برگهای داستانی آن صرف نظر کنیم، میرساند، که در دربار ایران راجع به جنگ با یونان دو عقیده بوده و عقیدۀ اردوان بیشتر طرفدار داشته. خود خشیارشا هم باطنا نمیخواسته به یونان قشونکشی کند، ولی مردونیه بملاحظۀ نام ایران، یا برای اینکه در