برد، زیرا این دشت از جاهای دیگر (آتتیک) برای عملیات سواره نظام مساعدتر و بعلاوه به ارتری نزدیکتر بود (این همان هیپپیاس است، که پس از انقلاب آتن گریخته نزد ارتافرن والی لیدیه رفته بود و همواره او را به جنگ با آتن تحریک کرده میگفت، که اگر به کمک ایران جبّار آتن گردد، خود را تابع دانسته باج خواهد داد. بنابراین میتوان تا اندازهای او را مسبب این جنگ دانست. م.).
جدال ماراتن (۴۹۰ ق. م)
مضامین نوشتههای هرودوت راجع باین جدال چنین است (کتاب ۶، بند ۱۰۳): آتنیها چون از آمدن قشون پارس به ماراتن آگاه شدند، بدانجا شتافتند. لشکر آنها ده سردار داشت و دهمین سردار میلتیاد پسر کیمون بود و کیمون همان کسی، که از ترس کینهورزی پیزیسترات پسر هیپپوکرات[۱] از اینجا جلای وطن کرده بود (این همان میلتیاد است که در دانوب میگفت، باید پل را خراب کرد، تا داریوش راه بازگشت از سکائیه نداشته باشد و با قشون ایران تلف شود. چنانکه گذشت او از طرف ایران سمت جبّاری خرسونس را داشت و دو دفعه از خطر بزرگ جسته بود یکی، وقتی که فینیقیها در تعقیب او بودند، تا او را بدست آورده به پارسیها تسلیم کنند و دیگر در زمانی، که پس از مراجعت به آتن دشمنانش، از این جهت، که جبار خرسونس بود، به او حمله میکردند. م.). قبل از حرکت بطرف ماراتن آتنیها فیلیپپید[۲] آتنی را نزد اسپارتیها فرستادند، تا کمک بطلبد و رسول تندرو روز دیگر وارد اسپارت شده به لاسدمونیها چنین گفت: «لاسدمونیها، آتنیها میخواهند، که شما آنها را یاری کنید و نگذارید، که خارجیها بر یونان دست یابند. ارتری در دست آنها است و یونان از گم کردن این ولایت ضعیف گشته» اسپارتیها گفتند: «برای کمک کردن حاضریم، ولی امروز نهم ماه است و موافق عادات اسپارتی، تا قرص ماه تمام نباشد، نمیتوانیم حرکت کنیم». در این احوال هیپپیاس، که قشون پارسی را به ماراتن هدایت میکرد، شب در خواب دید با مادرش همبستر است و این خواب را