پذیرفت. پس از آن مردان زننما پهلوی پارسیها نشستند و، وقتی که آنها خواستند، دست بطرف آنان دراز کنند، تماما کشته شدند. پس از کشتن رسولان تمام خدمۀ آنها را هم کشتند و بار و بنه آنها را، که زیاد بود، تصاحب کردند.
بعد پارسیها جدّا در جستجوی رسولان برآمدند، ولی آلکساندر با تردستی نگذاشت تحقیقات تعقیب شود، چه خواهر خود را که گیگه[۱] نام داشت به بوبارس[۲] رئیس هیئتی، که مأمور تحقیقات بود، داد و سکوت او را خرید. بعد هرودوت گوید، که آمینتاس پادشاه مقدونی از نواده پردیکّاس[۳] و یونانی بود و در بازیهای المپ[۴] بدوا آلکساندر را به مسابقه راه نداده گفتند، بربرها (یعنی غیر یونانیها) حق ندارند، در این بازیها شرکت کنند، ولی بعد آلکساندر ثابت کرد، که او از اهل آرژه[۵] است و بر اثر آن او را یونانی دانستند. چنین است گفتههای هرودوت راجع به سفارتی، که رئیس سپاه ایران در تراکیه به مقدونیه فرستاده و از آن صراحتا استنباط میشود، که پادشاه مقدونی پذیرفته خراج بدهد و بسمت پادشاه خراجگزار یا والی ایران در مقدونیه حکومت خود را حفظ کرده. اما در باب رفتار هیئتی، که از طرف بغابوخش (مگابیز هرودوت) نزد پادشاه مقدونیه فرستاده شده بود، باید عقیده داشت، که، اگر حکایت هرودوت صحت داشته، بغابوخش، چون دیده، که رفتار این هیئت نکوهیده و بل طوری است، که به پارسیها برمیخورد، خودش دنبال کردن تحقیقات را صلاح ندانسته و قضیه را خاموش کرده، و الاّ باورکردنی نیست، که بغابوخش فاتح نابود شدن تمامی یک هیئت را به هیچ شمرده صرفنظر از این پیشامد کرده باشد[۶]. بعدها، وقتی که اسکندر سوّم مقدونی به ایران آمد، کرارا به یاد مقدونیها میآورد، که مقدونیه باج به پارسیها میداد و آن را او و پدرش باین عظمت رسانیدند.
- ↑ Gygee.
- ↑ Bubares.
- ↑ Perdiccas.
- ↑ Jeux Olympiques.
- ↑ Argien.
- ↑ زواج بوبارس با دختر پادشاه مقدونیّه در داستانهای ما منعکس شده، ولی به شکلی دیگر. بجای بوبارس داراب پسر اردشیر دراز دست را گذاردهاند و دختر آمینتاس یا خواهر اسکندر اوّل را دختر فیلقوس (فیلیپ) و مادر اسکندر سوّم، که به ایران آمد، دانستهاند و مقصود این بوده، که گفته باشند، یک ایرانینژاد بر ایران دست یافت.