مبادرت به جنگ با پارسیها نکرده بودید، ما خواهش شما را میپذیرفتیم، ولی شما، بیاینکه ما را مطلع داشته باشید، به مملکت آنها حمله برده در آنجا، تا زمانی که ارادۀ خدایان بود، حکومت کردید و بعد به ارادۀ آنان رانده شدید، ولی ما هیچگاه پارسیها را آزار نکردهایم و حالا هم جنگی با آنها نداریم. اگر پارسیها به مملکت ما بیایند، ما هم راحت نخواهیم نشست، ولی عجالة ما ساکت مانده ناظر خواهیم بود. گمان میکنیم، که طرف پارسیها شما هستید، نه ما (همانجا، بند ۱۱۹).
سکاها پس از این جواب مصمم شدند، که داخل جنگ نشده با حشم خود عقب نشینند، چاههای عرض راه و چشمهها را کور و آنچه روئیدنی است نابود کنند.
به یکی از دستهها، که ریاست آن با سکوپاسیس پادشاه بود، سارماتها هم ملحق شدند و قرار شد، که اگر شاه پارس برود تانائیس (دن کنونی) حمله و بطول دریاچه ماتید حرکت کند آنها فرار کنند و اگر عقب نشیند پیش بروند. آنهائی که چنین تصمیم کردند، قسمتی از اهالی سکائیه محسوب میشدند، از دو قسمت دیگر سکاهای پادشاهی بزرگترین در تحت ریاست ایدان تیرس و کوچکترین در تحت فرماندهی تاگساکیس باهم اتصال یافتند و با گلنها و بودینها متحد شده قرار دادند، که در جلو لشکر پارس موافق این نقشه حرکت کنند: اولا داخل ممالکی شوند، که از دخول به جنگ خودداری کردهاند، با این مقصود، که آنها را مجبور کنند، داخل جنگ گردند و، اگر طوعا نمیخواهند با پارسیها بجنگند، کرها وارد جنگ شوند. ثانیا اگر در مجلس مشورت قرار دادند، بممالک خود برگردند، به متصرّفات خود برگردند.
پس از این تصمیم سکاها باستقبال قشون داریوش شتافته بهترین سوارهای خود را برای این مقصود فرستادند، و عرابههایشان را با زنان و اطفال و تمام حشم بطرف شمال حرکت داده با خود فقط آنقدر حشم نگاه داشتند، که برای قوت روزانه لازم داشتند (همانجا، بند ۱۲۱). سوارهای سکائی در جائی، که سه روز راه تا ایستر (دانوب کنونی) بود حمله به قشون داریوش کردند. این دسته به مسافت