آریاند از مصر روانه کرده بود، به برقه درآمده شهر را محاصره کرد و مقصرین قتل آرکزیلاس را خواست، ولی، چون تمام اهالی تقصیر را بعهده گرفته بودند، تقاضای پارسیها را ردّ کردند و محاصره نه ماه طول کشید. محاصرین از بیرون شهر به ارگ نقب زدند و یورشهای سخت بشهر بردند، ولی مسگری نقبها را کشف کرد، توضیح آنکه دور دیوار شهر گشته سپر مسین خود را به زمین میگذارد و صدائی نمیشنید، ولی همینکه به جائی رسید، که نقب میزدند، مس صدا کرد و اهالی برقه مشغول نقبزدن از سمت مخالف شده به پارسیها رسیدند و آنها را کشتند. بعد یورشها را هم شجاعانه دفع کردند. محاصره بطول انجامید و از طرفین نفرات زیاد کشته شد، تا اینکه رئیس پیاده نظام آماسیس[۱] گفت قوّه بکار نمیآید، باید با حیله برقه را گرفت. شبانه بحکم او خندقی کندند، روی آن را پوشانیده خاک ریختند و خاک را با زمین مساوی کردند. روز دیگر در طلیعۀ صبح اهالی برقه را برای مذاکره طلبید. آنها با شعف این دعوت را پذیرفتند، چه اشتیاق زیاد بصلح داشتند. روی خندق معاهدهای بقید قسم منعقد شد، بدین مضمون، که اهالی برقه باج خود را بپردازند و ایرانیها کاری با آنها نداشته باشند.
ضمنا قرار شد، که تا زمین استوار است، این معاهده نقض نشود. پس از این معاهده اهالی برقه دروازهها را باز کرده بیرون آمدند و از پارسیها هرکس، که خواست، داخل شهر شد. در این احوال پارسیها پل خندق را خراب کرده بشهر حمله بردند. پل را خراب کردند تا بتوانند بگویند، که قول خود را نقض نکردهاند و زمین فرورفته. پارسیها از اهالی برقه کسانی را، که بیشتر مقصر بودند، گرفته به فریتیما مادر آرکزیلاس دادند و او آنها را به دار زد و پستانهای زنان آنان را برید. باقی اهالی برقه را، به استثنای آنهائی که از خانواده باتتا[۲] بوده تقصیری نداشتند، به پارسیها واگذارد. پارسیها اهالی برقه را اسیر و بطرف مصر حرکت کردند. وقتی که به کرسیسیرن رسیدند، اهالی شهر، موافق گفته غیبگوئی، آنها را بشهر راه دادند.