بابل محال است و او در ازای این نصیحت مرا بدین روز انداخت. حالا من بدینجا آمدهام، تا بزرگترین خدمت را بشما کرده بزرگترین ضرر را به داریوش برسانم. ناقص کردن من برای او بیمجازات نخواهد بود. من بر تمام نقشههای او واقفم». بابلیها، چون یکی از رجال مهم پارس را بدین حال دیدند، سخنان او را باور کرده و قشونی به او دادند و او، چنانکه با داریوش مواضعه کرده بود، روز دهم آنها را بیرون برد و هزار نفر اوّلی را احاطه و معدوم کرد. پس از آن چون بابلیها دیدند، که کردار او با گفتارش موافقت دارد، آنچه میگفت، میپذیرفتند.
بعد او منتظر روز بیستم شد و دو هزار نفر دوّم را شکست داد. بابلیها غرق شادی شدند. سپس زوپیر در روز معهود بابلیها را بیرون برده چهار هزار نفر سوّم را شکست داد. پس از آن او شخص اوّل بابل و سپهسالار کلّ لشکر بابل گردید و ارگ را به او سپردند. در این احوال روز معهود دیگر در رسید و داریوش فرمان یورش عمومی داد. زوپیر دروازۀ (بل) و (کیسسی) را بروی پارسیها گشوده پارسیها را به ارگ هدایت کرد. بعض بابلیها پس از این واقعه فرار کرده به معبد (بل) پناه بردند و برخی از قضیه اطّلاع نداشتند، ولی بزودی معلوم شد، که به آنها خیانت کردهاند و بابل در دفعۀ دوّم بتصرّف پارسیها درآمده. پس از تسخیر بابل داریوش امر کرد، دیوارهای آن را خراب کردند و دروازهها را برداشتند.
کوروش چنین کاری در بابل نکرد. بعد سه هزار نفر را از نجبای بابلی، که سر دستۀ شورش بودند بدار آویخت و بسائر بابلیها اجازه داد، که در شهر بمانند.
برای اینکه بابلیها بیزن نمانند و از عدّۀ نفوس نکاهد، از راه مآلاندیشی داریوش چنین کرد: چون زنهای خودشان را بابلیها برای کم نیامدن آذوقه خفه کرده بودند، داریوش فرمود، که هرکدام از قبایل مجاور عدّۀ معینی زن به بابل بفرستد.
عدّۀ همه زنها به پنجاه هزار نفر میرسید. بابلیهای کنونی از این زناناند.
بعد داریوش اعلان کرد، که از پارسیها، به استثنای کوروش، کسی از حیث خدمت بر زوپیر برتری ندارد، چه هیچیک از پارسیها را یارای آن نبود، که خود را با کوروش