لشکری هم به هرخواتیش (رخّج)[۱] بقصد ویوان[۲]، نام پارسی تابع من، که والی[۳] رخّج است، فرستاده و شخصی را به سرداری این سپاه معین کرده گفته بود، برو ویوان و سپاهی را، که مطیع داریوش است و در رخّج اقامت دارد، شکست بده.
پس این سپاه بقصد ویوان و جنگ با او روانه شد. قلعهای هست کاپیش[۴] در آنجا جنگ روی داد. بفضل اهورمزد قشون من سپاه شورشیان را درهم شکست.
روز ۱۳ ماه انامک این جنگ واقع شد».
بند یازدهم
«داریوش شاه میگوید: در دفعۀ دوّم شورشیان جمع شده بقصد ویوان بیرون شدند، که جنگ کنند. ناحیهای هست موسوم به گندوم[۵] در رخّج، در آنجا جنگی واقع شد. اهورمزد مرا یاری کرد. بفضل اهورمزد لشکر من به قشون یاغی شکستی فاحش داد. روز هفتم ماه ویخن این جدال وقوع یافت».
بند دوازدهم
«داریوش شاه میگوید: پس از آن این مرد، که سردار سپاهی بود، که وهییزدات بقصد ویوان فرستاده بود، با سواران کمی، که با او بودند، بیرون رفته بقلعه ارشادا نام واقع در رخّج درآمد. ویوان فورا او را تعقیب کرده او و سران همراهانش را گرفته کشت».
بند سیزدهم
«داریوش شاه میگوید: پس از آن رخّج ایالت من گردید. این است آنچه من در رخّج کردم».
بند چهاردهم
«داریوش شاه میگوید: زمانی که من در پارس و ماد بودم، در دفعۀ دوّم بابل از من برگشت. مردی ارخ[۶] نام ارمنی، پسر هلدیت[۷] در بابل بر من یاغی شد.
محلی هست نامش دوباله[۸] در آنجا یاغی شد و گفت، من بخت النصر پسر نبونیدم.
بعد بابلیها بر من شوریده بطرف او رفتند. او بابل را گرفت و شاه بابل شد».