پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

دانیال را خطاب کرده فرمود: «آیا تو همان دانیال، از اسیران یهود هستی، که پدرم پادشاه از یهودا آورد؟ دربارۀ تو شنیده‌ام، که روح خدایان در تو است، روشنائی و فطانت و حکمت فاضل در تو پیدا شده. الآن حکیمان و منجمان را بحضور من آوردند، تا این نوشته را بخوانند و تفسیرش را بیان کنند، امّا نتوانستند.

پس، اگر بتوانی الآن نوشته را بخوانی و تفسیرش را برای من بیان کنی، به ارغوان ملبس خواهی شد، طوق زرّین بر گردنت خواهم نهاد و در مملکت حاکم سوّم خواهی بود».

پس دانیال جواب داد و گفت: «عطایای تو از آن تو باشد و انعام خود را بدیگری ده، لکن نوشتۀ را برای شاه خواهم خواند و تفسیر آن را بیان خواهم کرد. امّا تو ای پادشاه، خدای تعالی به پدرت نبوکدنصّر سلطنت و عظمت، جلال و حشمت عطا فرمود و، بسبب عظمتی، که به او داده شده بود، جمیع قومها و زبانها از او لرزان و ترسان بودند، هرکه را می‌خواست می‌کشت و هرکه را می‌خواست زنده می‌گذارد، آنکه را می‌خواست بلند می‌کرد و آنکه را می‌خواست پست می‌ساخت، لکن، چون دلش مغرور و روحش سخت گردید، تکبر کرد، از سلطنت خویش به زیر آمد و حشمتش را از وی گرفتند...... و تو ای پسرش بلتشصّر، اگرچه این همه را دانستی، لکن دل خود را متواضع نکردی، بلکه خویشتن را بر ضدّ خداوند ساختی، ظروف را به حضورت آوردند و تو و امرایت، زوجه‌ها و متعه‌هایت از آنها شراب نوشیدند و خدایان نقره و طلا، برنج و آهن، چوب و سنگ را، که نمی‌بینند و نمی‌شنوند و هیچ نمی‌دانند، تسبیح خواندی، امّا آن خدائی را، که روانت در دست او است و تمامی راه‌هایت از او، تمجید نکردی، پس این کف دست از جانب او فرستاده شد و این نوشته مکتوب گردید مضمون نوشته این است: (منا منا ثقیل و فرسین) و تفسیر کلام این:

منا - خدا سلطنت تو را شمرده و آن را به انتها رسانیده. ثقیل - در میزان سنجیده شده و ناقص درآمده. فرس - سلطنت تو تقسیم گشته و به مادیها و پارسیان رسیده».

آنگاه بلتشصّر فرمود، دانیال را با ارغوان ملبس ساختند، طوق زرّین بر گردنش