نزدیکی این شهر به دریای مغرب، دریای احمر و خلیجپارس، ارتباط آن بواسطۀ این خلیج با دریای عمان و هند، مقام بسیار ممتازی برای بابل ذخیره کرده بود:
از اطراف و اکناف عالم مالالتجاره، امتعه و اشیاء نفیسه، مانند سیل، بطرف این شهر جاری بود و مردمان گوناگون از نژادها، ملل و مردمان مختلف در این شهر جمع میشدند، تا استفاده از این ثروت کنند. گذشته از این محسنات، بابل یک چیز هم داشت، که کمتر در اراضی حاصلخیز دیگر دیده میشود، بابل بیمی از خشکسالی و قحطی نداشت، چه رود فرات و دجله آبهای فراوان به جلگههای آن میرساند و بابلیها، برای اینکه خود را از قید تحوّلات جوّی آزاد کرده باشند، ترعهها و جویهای زیاد ساخته، از آبهای رودخانههای فرعی، که بفرات و دجله میریزد و نیز از رودهائی، که از کوههای کردستان جاری است، استفادههای بیحدّ و حصر کرده محصولات مملکت را ترقّی داده بودند. این ترعهها و جویها را با دو مقصود میساختند. در موقع صلح زمینهای وسیع بابل را آب یاری میکرد، در وقت جنگ برای سواره نظام دشمن تقریبا در هر قدم عایق و مانعی بود. چون ممالکی، که محصول فلاحتیشان زیاد است، قهرا تجارتشان ترقی میکند، بابل هم مرکز تجارت عالم آن روزی شده بود. فینیقیها، مصریها، حبشیها، کرسیها، اهالی ساردین و اسپانیا، اعراب، هندیها و سایر ملل از اطراف عالم به اینجا آمده، امتعۀ خود را فروخته و امتعهای، که لازم داشتند، در اینجا خریده باکناف عالم حمل میکردند.
این مردمان با قیافهها، لباسها، اخلاق و عادات گوناگون در میان مردم بابل در کوچههای آن میدویدند، در بازارهای بابل جمع میشدند، به زبانها و لهجههای مختلف حرف میزدند و همۀ آنها یک مقصود داشتند: متاع خود را گرانتر بفروشند و ما یحتاج خود را ارزانتر بخرند. مقام بلند بابل منحصرا از رونق زراعت و تجارتش نبود، بابل دارای چیزهای دیگری هم بود، که در آسیای آن روز به او اختصاص داشت. این چیزها علوم و فنون و صنایع بود. هنگامی، که در بازارهای بابل جمعیتها برای خریدوفروش ازدحام میکردند، وقتی که کشتیها و کاروانها ثروت تمام عالم را