مسکن دارند و بطور کلی تصوّر گردید، که مردمان سکائی اینجاها را اشغال کردهاند.
به هرحال، چون در کتیبههای تختجمشید و نقش رستم داریوش اسامی ایالاتی ذکر میشود، که از قرار معلوم، نه در زمان کبوجیه جزو ایران گردیدهاند و نه در زمان داریوش، پس باید گفت، که این ایالات در همان اوان، که کوروش بطرف مشرق فلات ایران لشکر کشیده، تابع شدهاند. بنابراین اسامی ایالاتی که در زمان کوروش جزو دولت او شدهاند، این است: پارت (خراسان)، زرنگ (سیستان)، هرات، خوارزم، باختر، سغد، گندار، ثهتگوش، ارخواتیش (رخّج قرون بعد، یا قندهار کنونی)[۱].
در اینجا لازم است نیز تذکر دهیم، که راجع به لشکرکشی کوروش بممالک شرقی تردیدی نیست، ولی تردید در زمان این جهانگیریها است، زیرا بعض محققین تصوّر میکنند، که این لشکرکشیها بعد از فتح سارد و قبل از حملۀ کوروش ببابل، یعنی بین ۵۴۶ و ۵۳۹ ق. م روی داده و برخی عقیده دارند، که کوروش پس از تسخیر بابل به تسخیر ممالک شرقی پرداخته، ولی ظنّ قوی این است، که عقیدۀ اوّلی صحیحتر است، زیرا شخصی مانند کوروش، که حزمش با عزمش مساوی بود، تا از پشتسر خود مطمئن نمیشد، قصد بابل را نمیکرد. اگر گفته شود که، در مورد دولت لیدی چنین نکرد، باید در نظر داشت، که حمله از طرف پادشاه لیدی شد و کوروش مجبور بود باستقبال دشمن بشتابد که، تا متحدین او نرسیدهاند، کار او را بسازد، ولی بابل در خیال حمله به ایران نبود. خود مراجعت کوروش بعد از فتح سارد به ایران میرساند، که شاه مزبور کارهای ایران را نیمه تمام گذاشته به آسیای صغیر رفته بود و، همینکه از سقوط سارد مطمئن شد، برای اتمام کارها به ایران برگشت.
به هرحال تردیدی نیست، که کوروش ممالک شرقی را به اطاعت درآورده تا سیحون پیش رفت و شهری در کنار آن بنا کرد، که بعدها موسوم به «دورترین شهر کوروش
- ↑ برای شناختن این ایالات به نقشۀ ایران در دورۀ هخامنشی رجوع شود، یا به کتیبۀ نقش رستم، که در فصل اوّل از باب دوّم کتاب دوّم مندرج است.