اسبهای زیاد از مغلوبین گرفته بمتحدین خود داد. بالاخره وقتی که به بابل رسید، سواره نظام کثیر العدّه داشت و نیز جمعیتی بیشمار، که از تیراندازان و فلاخنداران و غیره ترکیب شده بود.
چگونگی نوشتههای کزنفون
چنین است مضامین قسمتی از کتاب کزنفون، که مربوط به این زمان از تاریخ ایران میباشد. از مقایسۀ روایت او با روایت هرودوت معلوم است، که خطوط رئیسۀ نوشتههای او همان نوشتههای هرودوت است: پیشدستی در حمله به ایران از طرف کرزوس میشود، دو دفعه کوروش با پادشاه لیدیّه میجنگد، بعد از عقبنشینی کرزوس، کوروش به لیدیّه حمله میکند و برای اینکه از پشت سر خود ایمن باشد با دولت بابل عهدی میبندد، یعنی آن را از تشویش بیرون میآورد. تسخیر سارد هم تقریبا در زمینۀ روایت هرودوت است، سؤال کرزوس از غیبگوی معبد دلف، رفتار کوروش با پادشاه لیدی، ملاطفت نسبت به او، غارت نکردن سارد و غیره و غیره نیز تقریبا در همان زمینه است، منتها در روایت کزنفون اشارهای هم به نیت کوروش در سوزانیدن کرزوس نشده است. مطیع شدن ولایات آسیای صغیر، یا دولتهای کوچک آن، هم تقریبا در زمینۀ نوشتههای هرودوت است این کلیات چندان تفاوتی با روایت هرودوت ندارد، ولی در کیفیات تفاوتهای زیاد بین دو مورّخ یونانی است، در اینجا سؤالی پیش میاید: آیا این کیفیات اصلاً نبوده یا هرودوت آن را بسکوت گذرانیده. به عقیدۀ مؤلف این کیفیات را بدو قسمت باید تقسیم کرد: قسمتی چیزهائی است، که کزنفون از مشاهدات خود در موقع بودن در جنگ کونّاکسا و عقبنشینی ده هزار نفر یونانی دیده یا شنیده و در اینجا ذکر کرده، مثلا توصیفی که از بیرق خانوادۀ سلطنت و از عرابههای داسدار میکند و اختراع این عرابه را به کوروش نسبت میدهد، یا از احوال شاه ماد و مادیها، عادت کردن آنها به زندگانی ملایم و تنآسانیشان صحبت میدارد و در هر موقع آنها را با پارسیها، که به زندگانی ساده و بیآلایش عادت کردهاند، مقایسه میکند و نیز از ترتیباتی سخن رانده میگوید: «امروز هم (یعنی در زمان