پادشاه داخل مذاکره شد، که کمینگاهی ترتیب داده گاداتاس را بگیرد، زیرا گمان میکرد، که در ازای این خدمت تمام ما یملک گاداتاس از آن او خواهد شد.
پادشاه آسور این پیشنهاد را قبول کرد و خود نیز با قشونی به کمک او رفت. گاداتاس، که از نزد کوروش برگشت، چون از این توطئه آگاه نبود، به دام افتاد، ولی همینکه به او حمله کردند، فرار کرد و اگرچه مجروح شد، ولی زخم مهلک نبود. در موقع فرار، جان او و همراهانش در خطر افتاد، زیرا اسبهای آنها از خستگی نزدیک بود درمانند، ولی در این احوال کوروش دررسید و چون آسوریها به قشون او برخوردند، فرار کردند، صاحبمنصب مزبور، که به گاداتاس زخم زده بود، کشته شد و سپاهیان زیاد از آسوریها نابود گشتند. پیاده نظام آسور پناه بدرون قلعهای برد، که سابقا متعلق به گاداتاس بود و از تصرّف او خارج کرده بودند. خود پادشاه آسور به شهری پناهنده شد، که تعلق به آسور داشت. بعد کوروش به خاک گاداتاس درآمد و باحوال پرسی او شتافت. گاداتاس باستقبال آمد و، پس از شکرگزاری از ناجی خود، قربانیهای زیاد کرد و سپاه کوروش را به ضیافت طلبید.
خبط کادوسیان
رئیس کادوسیان، که در پس قراول قشون کوروش بود، چون مورد تعقیب واقع نشده بود، خواست کاری کند، که باعث خوشنودی کوروش گردد و، بیاینکه از او اجازه گرفته باشد، سپاه خود را برداشته بطرف بابل رفت. پادشاه بابل، که در شهری، چنانکه گذشت، پناهنده بود، همینکه دید عدۀ کمی از دشمن در حوالی شهر پراکنده است، با سپاه خود بیرون آمد و به جنگ شروع کرد. در نتیجه رئیس کادوسیان کشته شد، بعضی دستگیر یا نابود شدند و جمعی فرار کردند. چون این خبر به کوروش رسید، با سپاه خود باستقبال فراریان شتافت، آنها را به اردو آورده امر کرد به معالجه زخمیها بپردازند و خود نیز تمام شب را به عیادت و پرستاری مجروحین مشغول شد. بعد، سران متحدین خود و کادوسیان را خواسته به آنها گفت: «این قضیه نباید موجب حیرت باشد، زیرا انسان خاطی است، ولی ما باید درس عبرت از این واقعه بیاموزیم و هیچگاه یک عدّۀ قلیل، تا کاملا ارتباط خود را با دستههای دیگر قشون مرتب و محکم نکرده،