پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۲۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

وقت پسرش تیگران به کوروش گفت: «چون پدرم در تردید است، بمن اجازه ده، تا آنچه به عقیدۀ من بهتر است، پیشنهاد کنم». کوروش بخاطر آورد که، تیگران، زمانی، که با او شکار می‌کرد، یک نفر سوفسطائی[۱] همراه خود داشت و او را زیاد می‌ستود. بنابراین کوروش خواست بداند، که او چه عقیده دارد و گفت:

«آنچه به نظرت می‌رسد بگو». تیگران گفت: «بنظر من حکم مسئله چنین است، اگر تو نقشه‌های او را خوب میدانی، از او تقلید کن و الاّ مکن». کوروش جواب داد: «معلوم است، که اگر او را محکوم کردم، خیالات و نقشه‌های مقصری را تقلید نخواهم کرد» - «این صحیح است، ولی باید فکر کنی، که بنفع یا ضرر خودت می‌خواهی او را سیاست کنی» - «البته، اگر بضرر خود او را سیاست کنم، خودم را سیاست کرده‌ام» - «با وجود این باید در نظر بگیری، که اگر تو کسانی را، که از آن تو هستند، بکشی، و حال آنکه موقع اقتضا می‌کند، آنها را محفوظ داری، بر ضرر خودت اقدام کرده‌ای» - «چطور می‌توان بشخصی، که خیانت کرده اعتماد داشت؟» - «اگر عاقل شود، می‌توان به او اعتماد کرد، بی‌عقل صفات دیگر چه فایده دارد، شجاعت، ثروت و سایر چیزها بیهوده است، با بودن عقل هر دوست مفید است و هر خادمی خوب» - «تو می‌خواهی بگوئی، که پدرت عاقل شده، البته به عقیدۀ تو عقل، مانند درد تأثّر و تألّم روح است، نه یک علم اکتسابی، با وجود این دیوانه چطور می‌تواند عاقل شود؟». تیگران با امثال و تشبیهاتی بیان کرد، که انسان بواسطۀ تجربه‌هائی غالبا سر عقل می‌آید و گفت:

«چون پدرم دید، تو خود را با چه چابکی به سرحد ارمنستان رسانیدی و قشون و استحکامات او در مقابل سرعت حرکت و نیز تدابیر تو بیهوده ماند، البته پس از این گرد خیالات واهی نخواهد گشت و دیگر، چون انسان برتری دیگری را واقعا حس کرد، غالبا خود را حاضر می‌کند، که بی‌اجبار از او تمکین کند». بعد او گفت «از کشتن پدر من برای شما زحمت اداره کردن ارمنستان بیشتر خواهد شد، ولی اگر او را عفو کنی، زن و اولاد او را به او برگردانی، او را با رشته‌های محکم حق‌شناسی


  1. Sophisme (قیاس فاسد، مغالطه، اغلوطه)، Sophiste (مغالطه کار).