گذاشت. لشکری، که یک لحظه بدیگری زیان یا به خود سود نمیرساند، به وظیفه خود عمل نمیکند. یک نفر را سیر کردن کاری است آسان، خانهای را سیر نگاهداشتن مشکلتر است و از همه سختتر راضی نگاهداشتن لشکر است. باید او را سیر و سالم نگاهداشت و بکار انداخت». کوروش - «برای دلگرمی سربازان باید آنها را امیدوار کرد». کبوجیه - «این وسیلۀ خوبی است، ولی ملتفت باش، که نویدهای دروغ ندهی، زیرا، چون سرباز فریب خورد، وقتی هم، که وعده تو صحیح باشد، باور نخواهد کرد، چنانکه سگ شکار را، اگر صاحبش به شکار دروغی ترغیب کند، بعدها از اطاعت سرمیپیچد و نیز توبیخ و ملامت موقع و حدّی دارد و، اگر افراط کنی حرفت دیگر مؤثر نخواهد بود». کوروش - «چنین است و من گمان میکنم، که بهترین وسیله برای نظم و اطاعت سربازان این است، که خدمت را پاداش دهم و ناخدمتی را کیفر». کبوجیه - «بلی، ولی راهی هست، که ما را زودتر بمقصود میرساند: وقتی که مردم میبینند، که دیگری به از آنها در نفع آنان اقدام میکند، با میل مطیع میشوند.
مگر نمیبینی، که مریض در جستجوی طبیب است و در موقع طوفان دریا ملاّحان بهتر اطاعت میکنند، ولی اگر بعکس باشد، زبان خوش و انعام نتیجه نمیدهد، زیرا کی است، که انعام بگیرد، تا بضرر خود اقدام کند». کوروش - «مقصود تو این است، که ما باید چنان رفتار کنیم، که ما را ماهرتر از خودشان بدانند؟». کبوجیه - «بلی» - «برای رسیدن باین مقصود چه باید کرد؟» - «کوتاهترین راه این است، که هرکس میخواهد، خود را ماهرتر نشان بدهد، باید یاد بگیرد و الاّ فریب دادن مردم یا تمجیدات بیاساس عمری دارد بسیار کوتاه و بعلاوه تو در انظار موهون خواهی بود. در تمامی این کارها یک چیز از همه عمدهتر است: باید چنان کرد، که سپاهت تو را دوست بدارد، در این راه ترتیب همان است، که ما نسبت به دوستان خود اعمال میکنیم، وقتی که میخواهیم در دل آنها جا داشته باشیم، و بهترین وسیلۀ این کار هم نیکی است درباره آنها. راست است، که انسان نمیتواند، هر زمان که بخواهد به کسی نیکی کند، ولی کمک کردن باشخاص، شرکت در شادی و غصۀ