پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

مقصود کزنفون این است، که کوروش خدا و نیز اجاق خانواده را نیایش کرد. م.) بعد پدرش او را مشایعت کرده چنین گفت: «رعد و برقی، که حادث شد، فال نیک است، قربانیها هم این فال را تأیید می‌کنند. من تمام علائم را به تو آموخته‌ام، تا همه چیز را بچشم خود ببینی، بگوش خود بشنوی و غیب‌گویان نتوانند تو را فریب دهند، یا، اگر چنین کسانی نباشند، خودت بتوانی ارادۀ خدایان را بدانی».

کوروش جواب داد: «آنچه را، که گفته‌ای خواهم کرد، بخاطر دارم، که روزی بمن چنین پند دادی: وسیلۀ مطمئن برای رسیدن بمقاصد این است، که انسان فقط در مواقع بدبختی و فلاکت به یاد خدا نیفتد، بلکه در مواقع سعادت هم او را تقدیس کند. چنین است نیز تکلیف انسان نسبت به دوستان خود. من خدا را دوست خود می‌دانم». کبوجیه -: «چنین است فرزند، اشخاصی که میدانند، چه وسائلی خدا در اختیار ما گذارده، بهتر از اشخاص جاهل فایده می‌برند، زیرا آنها کار می‌کنند و بیکار نمی‌نشینند». کوروش -: «بلی من بخاطر دارم، که تو می‌گفتی، وقتی که ما کاهلیم، نباید از خدا چیزی بخواهیم. اگر تیراندازی و اسب‌سواری را نمی‌دانیم، یا در مقابل دشمن پافشاری نداریم، نباید از خدا فتح بخواهیم. هرگاه کشتی را نمی‌توانیم اداره کنیم، نشاید متوقّع نجات آن باشیم و نیز، اگر تخم نکارند، نباید منتظر حاصل خوب باشند. توقع داشتن از خدا در این موارد نسبت به او ظلم است و چشم‌داشت انسان از او در این گونه مواقع غیر مشروع». کبوجیه -:

«چنین است، ولی یک نکته را نیز در نظر گیر: انسان باید سعی کند، ما یحتاج خود را بقدر کفایت و وفور دارا باشد و این هم از حکومت خوب حاصل می‌شود».

کوروش -: «بلی، بخاطر دارم، که چه چیزها در این باب بمن گفتی. حکومتهای مردمان دیگر، حتی حکومت متحدین ما، تصوّر می‌کنند، که فرمانفرمائی آن‌ها برای زیاد کردن ثروت و خوردن و خوابیدن بسیار است، و حال آنکه من پندارم، که تفاوت بین مدیر و مردم در این نیست. اداره‌کننده باید مآل‌بین باشد و بیشتر کار کند». کبوجیه -: «چنین است، مجادله با چیزها گاهی