جهات انقراض
جهات ظاهری این انقراض بهطوریکه از احوال اواخر این دوره برمیآید از این قرار است: اولا تشتتات مذهبی که در ایران روی داد: یک فهرست اجمالی مذاهبی که در ایران پدید آمده یا از خارجه به ایران نفوذ یافته بود این نظر را تأیید میکند.
ثانیا سیاست غلط خسرو پرویز یعنی جنگهای ۲۷ ساله و بینتیجۀ او با روم و تحمیل مالیاتهای گزاف و کمرشکن بر اهالی که قوای ایران را تحلیل برد. ثالثا پیدا نشدن شاه عاقل و قوی الاراده که زمام امور را به دست گرفته اصلاحاتی بر حسب مقتضیات وقتی نماید این جهة اگرچه در درجۀ سوم نوشته شده و لیکن در اهمیت بالاتر است. تشکیلات ایران ساسانی شاهان عاقل و قوی الاراده لازم داشت و همینکه چنین شاهانی بعد از انوشیروان پیدا نشدند انحطاط شروع و بواسطه نهضت مسلمین بانقراض ختم شد زیرا موازنه بهم خورد.
نتیجه
این سلسله در مدت چهار قرن رو به اوج رفت و با وجود اینکه مصادف با مشکلاتی شد که از موقع جغرافیائی ایران ما بین امپراطوری روم و مردمان تازهنفس قوی شمالی و شمال شرقی حاصل شده بود مشکلات را به نفع ایران حلّ نمود. هرگاه مقتضیات عصر و موقع جغرافیائی ایران و عدم انحطاط سلسله ساسانی و بلکه ترقی آن را در مدت طولانی چهار قرن با آن همه شاهان نامی یا خوب در نظر گیریم باین نتیجه میرسیم که این سلسله نه فقط در تاریخ ایران نظیر ندارد بلکه در تاریخ عالم هم نظیر آن نادر است. تشکیلات ساسانی در داخل ایران میراثی بود که از داریوش اول به آنها رسیده بود ولی چیزهائی که ساسانیان بر آن افزودند آنها را از جانشینان آن شاه بزرگ متمایز میدارد: از آن جمله است دخالت ندادن زنها و خواجهسرایان بامور دولتی-تربیت سپاهیان با شهامت- تحکیم مبانی ادارات.