۲ - از نوشتههای کتزیاس و هرودوت صریحا استنباط میشود، که جنگی بین کوروش و پادشاه ماد روی داده و کوروش، پس از تسخیر همدان، دولت ماد را منقرض کرده. منتها کوروش، برحسب گفتۀ هرودوت، خیلی بهتر از آنچه روایت کتزیاس میرساند، با پادشاه ماد رفتار کرده، اما کزنفون سبب بزرگ شدن پارس را بکلی طور دیگر بیان میکند: موافق گفتههای او کوروش بخواهش (کیاکسار) دائی خود به کمک او آمده، برای وی جنگ میکند، زمام امور را کیاکسار، از جهت تنبلی یا بدین سبب، که سردار خوبی نیست، به کوروش میسپارد و او برای پادشاه ماد جنگهائی کرده فاتح میشود. بعد دختر کیاکسار را میگیرد و ماد با ممالک تابعۀ آن، مانند جهیز دختر، به کوروش میرسد. در اینجا سؤالی طرح میشود، که کدام یک از روایات سهگانه صحیحتر است. آنچه بنظر میآید این است:
عقیدۀ کتزیاس، که اصلاً کوروش با آستیاگ قرابتی نداشته، صحیح نیست، زیرا هرودوت و سایر مورّخین او را نوه آستیاگ دانستهاند و نوشتههای هرودوت بیشتر مورد اعتماد است. این گفته کتزیاس را هم، که کوروش پسر چوپانی بود و به راهزنی اشتغال داشت نمیتوان باور کرد، بخصوص که نبونید او را پادشاه انشان معرّفی کرده و گوید، که در سال هشتم سلطنت خود همدان را تسخیر کرد. نبونید معاصر کوروش بود و حال آنکه کتزیاس تقریبا دویست سال بعد از او میزیست.
امّا راجع به اختلافی، که بین روایت هرودوت و کزنفون است، باید دو نکته را در نظر گرفت: اوّلا نبونید، معاصر واقعه، گوید، که کوروش در نتیجه شکست پادشاه ماد همدان را تسخیر کرد. ثانیا در دو جای نوشتههای کزنفون در باب «عقبنشینی ده هزار نفر یونانی»[۱] نقیض گفتههای او را راجع به کوروش و تسلط مسالمتآمیز او بر ماد مییابیم. توضیح آنکه مورّخ مذکور راجع به عقبنشینی یونانیان پس از جنگ (کونّاکسا) چنین گوید (کتاب سوّم، فصل چهارم): «یونانیها بقیه روز را حرکت کرده، بیاینکه آزاری از طرف دشمن ببینند، بمحلی در کنار دجله رسیدند، موسوم به (لاریسا)، این محل سابقا شهری بود بزرگ و مادیها مالک آن بودند..... زمانی که
- ↑ Anabase.