شناختند. بعد او سکّههائی زد، که تاریخ بعض آنها از ۲۲۷ م. است. سکّهای از او بدست آمده، که در ابتداء آن را از راه اشتباه به بلاش پنجم نسبت میدادند[۱] )، ولی بنا بر تحقیقی عمیقتر، بعد معلوم شد، که از آرتاواسدس یا (آرتاباذو) است (آرتاواسدس هم باید مصحّف همان آرتاباذ باشد). در باب وقایع بعد عجالة تا بتاریخ دورۀ ساسانی برسیم، بطور خلاصه گوئیم، که اردشیر پس از غلبه بر اردوان بتسخیر ممالک ایران پرداخت. در این وقت خسرو پادشاه ارمنستان، که به همراهی اردوان بر تخت نشسته بود و عمو یا دائی آرتاواسدس یا آرتاباذ بود، (پروکوپیوس، ابنیه ژوستینین، کتاب ۳، بند ۱) به کمک شاهزاده مزبور آمد و قشونی جمع کرده با اردشیر جنگید و حتّی او را شکست داد (دیوکاسّیوس، کتاب ۸۰، بند ۳)، ولی بالاخره اردشیر با حیله بر او غالب آمد و بعد در همه جا فاتح گردید. موسیخورن گوید، که ارامنه کمکهای جدّی به اشکانیان کردند و برای آنها بسیار کوشیدند (تاریخ ارمنستان، کتاب ۲، بند ۶۸-۷۰). نویسندگان ارمنی این پادشاه ارمنستان را خسرو نامند، ولی از نوشتههای آنها معلوم نیست، که خسرو از اقربای نزدیک اردوان بوده باشد (موسیخورن، کتاب ۲، بند ۶۴- ۷۰). پس از چند سال اردشیر بر تمامی مملکت پارت استیلاء یافت و از خانواده اشکانی اشخاصی زیاد بدست آورده نابود ساخت (موسیخورن، همان کتاب، بند ۷۰)، ولی شاهزادگانی هم فرار کرده در جاهای محکم یا صفحات دور سکنی گزیدند، چنانکه در تاریخ دوره ساسانی بیاید.
جهت خروج اردشیر بر اردوان
جهت قیام پارسیها به ریاست اردشیر پاپکان بر اردوان درست معلوم نیست، ولی آگاثیاس[۲] در باب اردشیر چنین نوشته (کتاب ۲، بند ۲۵): «اردشیر مغی بود، که از اسرار مذهب اطّلاع کامل داشت» (این عبارت آگاثیاس هم نظری را، که بالاتر در باب نسب اردشیر ذکر کردیم تأیید میکند). عبارت نویسندۀ مزبور میرساند، که