(دیوکاسّیوس، کتاب ۷۵، بند ۱۱). در این محاصره سوروس باز تقریباً تمام آلات قلعهگیری را فاقد شد. از طرف دیگر الحضر علوفه سپاه رومیها را میگرفت. خلاصه آنکه رومیها نتوانستند آسیبی به دیوارهای شهر وارد آرند و از فلاخنداران و تیراندازان و آلات جنگی محصورین در عذاب بوده تلفات زیاد میدادند. با وجود این پس از دادن آن همه قربانی و بعد از مدّتی مدید، بالاخره رومیها از جهت پافشاریشان موفق گشتند سوراخی در دیوار قلعه ایجاد کنند و سربازان از رؤساشان خواستند، که بیدرنگ آنها را بحال یورش درآرند، تا شهر تسخیر شود (دیوکاسّیوس، کتاب ۷۵، بند ۱۱) ، ولی سوروس به گرفتن شهر با یورش راضی نشد، زیرا میدانست، که اگر قلعه را با یورش بگیرند، شهر به غارت خواهد رفت و ذخایر معبد آفتاب نیز بدست سربازان خواهد افتاد، و حال آنکه او میخواست ذخایر را تماماً خودش دارا شود و دیگر عقیده داشت، که اهالی الحضر، چون پافشاری رومیها را ببینند، خودشان سفرائی فرستاده امان خواهند خواست. بنابراین چنین تشخیص داد، که به آنها قدری فرصت داده شود، تا فکر کرده بدانند، که جز این چارهای ندارند. پس از این تصوّرات سوروس یک روز تأمّل کرد، ولی اثری از رسولان الحضر ندید، بعکس اهالی الحضر همّت کرده در مدّت شب آنچه را، که رومیها خراب کرده بودند، از نو ساختند. در این احوال سوروس دید، چاره ندارد، جز اینکه حکم یورش را بدهد و خزانۀ معبد را هم به سربازان برای غارت واگذارد. این بود، که با نهایت بیمیلی فرمان یورش داد، ولی لژیونها در این وقت حاضر نشدند، اطاعت کنند. آنها میگفتند، وقتی که فتح آسان بود، اجازه یورش را ندادند و اکنون، که باید تلفات زیاد داد، بیاینکه نتیجه معلوم باشد، بما میگویند فداکاری کنید. ممکن است، که جهت امتناع آنها از یورش بردن این بود، که از نیّت سوروس بر ربودن تمام ذخایر معبد آفتاب در محاصره اولی آگاه بودند. به هرحال سربازان بطور قطعی از اجرای امر خودداری کردند و سوروس در بادی امر خواست، به قوّه متّحدین آسیائی خود
برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۵۶۴
ظاهر