و سند [۱]رویداد، ولی معلوم نیست، که مقصود از اریند چه محل یا چه رودی است. م).
بردان نتوانست از ثمر فتوحات خود برخوردار شود، زیرا از غرور یا جهت دیگر بنای سختی و شقاوت را نسبت بنجباء گذارد و آنها ناراضی گشته پس از مراجعتش از گرگان در شکارگاهی در حین شکار نابودش ساختند (تاسیتوس، سالنامهها، کتاب ۱۱، بند ۱۰-یوسف فلاویوس فقط کشته شدن او را نوشته، بیاینکه تصریح کرده باشد، در چه احوالی این قضیّه رویداده. م.).
پس از کشته شدن بردان گودرز را بر تخت نشاندند و شرح احوال او در جای خود بیاید. امّا در باب مدّت سلطنت بردان اختلافی بین مورّخین عهد قدیم دیده میشود و نویسندگان جدید هم در این باب باهم موافق نیستند. اوّلا بالاتر اشاره کردیم، که بین تاسیتوس و یوسف فلاویوس راجع بابتدای سلطنت بردان اختلافی است. اوّلی گوید، که بعد از اردوان سوّم گودرز بتخت نشست و بعد، از جهت شقاوتش او را رانده بردان را بجای او نشاندند. دوّمی به سلطنت گودرز قبل از بردان قائل نیست. در اینکه تاسیتوس یکی از مورّخین مهم عهد قدیم است و نمیتوان نوشتههای او را بکلّی بیاعتبار دانست، حرفی نیست، ولی سکّههای اشکانی مثل این است، که بیشتر با روایت فلاویوس موافقت دارد. پس چنین بنظر میآید، که گودرز بعد از اردوان بتخت نشسته، ولی چون شخصی را مانند بردان، که ولیعهد بوده مدّعی در پیش داشته، سلطنت او مسلّم نبوده و حتّی عنوان شاهی نداشته یا اگر هم داشته، چند روزی بیش طول نکشیده. بنابراین سلطنت مسلّم گودرز را باید از زمانی دانست، که نجباء بردان را نابود ساخته او را بتخت طلبیدهاند. ثانیا از نویسندگان جدید راولینسن سلطنت بردان را از سپتامبر (اواخر شهریور) ۴۲ تا ۴۶ م. دانسته (ششمین دولت. . . . صفحۀ ۲۵۱) ، ولی یوستی (نامهای ایرانی، صفحه ۴۱۲) سلطنت او را از ۴۰ تا ۴۵ م. نوشته است. گوتشمید مینویسد، که آخرین سکّه او از اوت ۴۵ م. است (تاریخ ایران الخ، صفحۀ ۱۲۷).
________________________________________
- ↑ Sinde.