باکوس را با آن اعمال قبیح و زشت منع کرد. عبادت چنین بود، که در هر سال در مدّت چند روز معیّن زنان شهر از هر طبقه عریان گردیده، پوست ببر یا پلنگی را به خود بسته، سر و پا برهنه به کوهستانها رفته شراب زیاد میخوردند و به همه قسم فسق و فجور میپرداختند. از جمله آگاوه مادر پادشاه در ایّام این جشنها با زنان دیگر بهمان کارها اشتغال میورزید. پانته برای منع مادرش از این کارها به کوهستانی، که در آنجا عید باکّوس را گرفته بودند، رفت، ولی بهرهمند نشد، زیرا مادر پادشاه با زنان دیگر او را گرفته کشتند و از فرط مستی و قوّت شهوت ندانستند، که او پادشاه تب است. پس از کشته شدن پانته سرش را بریده بشهر بردند و به مردم گفتند «این گرازی یا بچهشیری بود، که در کوهستان پدید آمد و مجلس عیش ما را بههمزد. ما هم بقوّت باکّوس او را گرفته سرش را بریدیم» .
اوریپید میخواسته در ضمن این تصنیف به مردم بفهماند، که دین باکّوس بقدری محکم و قوی است، که اگر پادشاهی هم بر ضدّ آن باشد، مادرش سر او را میبرد.
پس از این توضیح معلوم است، که مناسبخوانی یا بازی مناسب در مجلس ضیافت ارد و پادشاه ارمنستان این بوده، که زنی که میبایست بجای آگاوه سر گراز یا بچهشیری را بمجلس آورده به حضّار نشان دهد، در این موقع سر کراسّوس را برداشته بمجلس آورده و آن را به پای ارد (یا هیرود پلوتارک) انداخته، بعد اشعاری را هم، که اوریپید از قول آگاوه نوشته است، خوانده (ترجمه اشعار بالاتر، در صفحه ۲۳۲۵-سطر ۱۹ ذکر شد).
بعد پلوتارک گوید (کتاب کراسّوس، بند ۴۴): پادشاه را رقابت پوماکسارث چنان خوش آمد، که امر کرد هدیهای را، که قانون مملکت پاداش کشتن سرداری قرار داده، به او بدهند و یک تالان [۱]هم به ژازن داد. چنین بود خاتمۀ سفر جنگی کراسّوس، که آخرش را باید حزنآور دانست، ولی. . . . . . (از اینجا پلوتارک بمطلب دیگر میپردازد، که در جای خود بیاید. م.).
________________________________________
- ↑ تقریبا ۲۸ هزار ریال.