آن وجود داشت، نویسندگان جدید تصوّر میکنند، که اگر هم مهرداد تا هند رانده، ممالکی را در هند تسخیر نکرده و سرحدّ دولت پارت را کوههائی قرار داده، که از طرف مغرب وادی سند را محدود میسازد. از چنین حدسی، اگر هم صحیح باشد، باز باین نتیجه میرسیم، که تمامی مملکت باختر و پاراپامیزاد (شمال افغانستان) و رخّج و سیستان در این زمان جزء دولت پارت گردیده.
جنگ با دولت سلوکی
بزرگ شدن پارت موضوعی نبود، که دولت سلوکی با بیقیدی آن را تلقّی کند، ولی تا وقتی که امور داخلی این دولت مختل بود، خواهینخواهی میبایست ناظر وقایع باشد و دولت جوان پارت ممالک سابق دولت سلوکی را یکی پس از دیگری به اطاعت خود درآورد. فیالواقع منازعه بین لیزیاس نایب السّلطنة آنتیوخوس پنجم اوپاتر و فیلیپ، بین لیزیاس و دمتریوس، بین این شخص و آلکساندر بالاس، بین بالاس و دمتریوس دوّم، بین دمتریوس و تریفون [۱]چنان دولت سلوکی را به خود مشغول و گرفتار داشت، که ممکن نبود در فکر ممالک شرقی خود باشد. این وضع بیست سال بطول انجامید و مهرداد، که بیدار کار خود بود، از موقع استفاده کرده، راه خود را از باختر تا بابل صاف کرد، ولی بالاخره زمانی دررسید، که فتوحات پارتیها سلوکیها را در تشویش بزرگ افکند و آنها دیدند، که دشمن تازهنفس قوی بقدری با سرعت پیش میرود، که بزودی باید دم درب خانهشان با او دست و گریبان گردند. این بود، که با وجود اوضاع بیثبات دولتشان مصمّم گشتند، بهر قیمتی، که شده است، با مخاطرات مواجه گشته از بزرگتر شدن پارت جلوگیری کنند. بنابراین، با وجود اینکه دمتریوس دوّم هنوز بر تریفون، دشمن خانگی، بکلّی فائق نیامده بود، بخطر پارت بیشتر اهمیّت داده، تسویه منازعه خود را با تریفون به زنش کلئوپاتر و سردارانش واگذارده خود عازم جنگ با مهرداد شد.
در این جنگ امیدواری او علاوه بر لشکرش به چند چیز بود: اگرچه مقدونیها
________________________________________
- ↑ Tryphone.