دختر خود را به سردار سکائی داد و آسور بانیپال دسایس گوناگون در مصر و لیدیّه بکار برد. این وسائل موقتا نتایجی بخشید، ولی معلوم بود، که آسور پس از جنگهای متمادی با عیلام نیروی خود را از دست داده، زیرا میبینیم، که دولت لیدیّه به مصریها در راندن ساخلو آسوری از مصر کمک میکند و آسور بانیپال با خونسردی باین اوضاع مینگرد. حملۀ مادیها اگرچه بواسطۀ ریختن سکاها به آسیای غربی بینتیجه ماند، ولی نهب و غارت قطعات جنوبی آسور و سوختن قلعۀ محکم و پایتخت قدیم آن، یعنی کالاه (کالح)، ضربتهائی بود، که بدل آسور وارد آمد. تاختوتاز سکاها در آسیای غربی به خوبی نشان داد، که نینوا دیگر آن دولت سامی نیست، که عالم متمدّن آن زمان را از دست برد مردمان شمالی حفظ کند و آسور عمر خود را کرده. معلوم است، که ملل مغلوبه این نکته را به خوبی حسّ کردند. آسور بانیپال در ۶۲۵ ق. م درگذشت و پس از آن (نبوپالاس سار) حاکم آسور در بابل یاغی شده سلسلۀ (بابل و کلدانی) را تأسیس کرد. بعد از آسور بانیپال، پسر او (آسور اتیل ایلانی اوکینی)[۱] بتخت نشست و به تعمیر کالاه پرداخت. برادر او، که موسوم به (سین شاروکین) بود و یونانیها اسم او را (ساراکس) نوشتهاند، از ۶۲۰ تا ۶۰۷ ق. م سلطنت کرد و در زمان او آسور منقرض شد. با وجود اینکه این انقراض یکی از وقایع مهم تاریخ مشرق قدیم است، اطّلاعات ما راجع باین حادثه بزرگ تا چندی قبل منحصر بود به نوشتههای هرودوت، کتزیاس و برس، ولی اخیرا در ۱۹۰۱ میلادی یک هیئت آلمانی در حفریّات بابل دو سند مهم راجع بانهدام آسور بدست آورد، یکی منسوب به نبونید پادشاه بابل و معاصر کوروش بزرگ است و دیگری استوانهایست، که از خود نبوپالاس سار پادشاه بابل و متحد هووخشتر بدست آمده.
مضامین هریک از این منابع را در اینجا ذکر میکنیم و مضمون نوشتههای کتزیاس در جای خود بیاید. بدوا باید در نظر داشت، که در باب سقوط نینوا منابع کلدانی با یونانی مخالفت دارد: برس از قول آبیدن[۲] نوشته، که چون به پادشاه آسور خبر رسید، لشکری از دریا مانند مور و ملخ بیرون آمده به نینوا حمله میکند، سرداری را