پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۹۵۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

که اسکندر به حرفهای مادرش ترتیب اثر نمی‌داد، آنتی‌پاتر وقعی باین کدورت نمی‌گذارد، ولی چون کینه المپیاس روزافزون گشت و اسکندر هم از وظایف مذهبی خود می‌دانست، که مادرش را ناراضی نگاه ندارد، آنتی‌پاتر از او رنجیده در مواقع عدیده خصومت خود را بروز داد و نیز باید در نظر داشت، که قتل پارمن‌ین و فیلوتاس دوستان اسکندر را متوحش داشته بود. بنابراین آنتی‌پاتر از اینکه پسرش ساقی اسکندر بود استفاده کرده بتوسط او به پادشاه مقدونی شربتی خوراند، که زهرآلود بود. مرگ اسکندر اقتدار آنتی‌پاتر را در اروپا محکم کرد و، از وقتی که پسرش کاسّاندر جانشین او گشت، مورّخین زیاد جرئت نکردند از این قضیّه ذکری کنند. به هرحال (یعنی، چه این خبر راست یا دروغ باشد) کاسّاندر با افعال خود علانیه نشان داد، که بر ضدّ منافع اسکندر است. او المپیاس مادر اسکندر را کشت و نعش او را دفن نکرد. بالاخره شهر تب را، که اسکندر خراب کرده بود، اجازه داد از نو بنا کنند.

فوت سی‌سی‌گامبیس

بعد دیودور گوید (همان‌جا): سی‌سی‌گامبیس مادر داریوش بقدری از مرگ اسکندر در اندوه فرورفت، که هیچ‌گاه تسلّی نیافت. او بر بی‌نوائی و بی‌کسی خود بسیار گریست و، چون به انتهای عمر خود رسیده بود، پنجروز پس از فوت اسکندر، درگذشت. خاتمه عمرش با همّ و غمّ توأم گردید، ولی نمی‌توان گفت، که بی‌نام و افتخار بود (مترجم دیودور ۱گوید: میو ۲، مترجم دیگر مورّخ مزبور اینجای نوشته‌های دیودور را چنین فهمیده، که سی‌سی‌گامبیس پس از فوت اسکندر آن‌قدر از روشنائی و صرف غذا خود را محروم داشت، که بمرد، ولی این ترجمه صحیح نیست، زیرا مترجم مزبور (یعنی میو) کتابهای دیودور را از ترجمه لاطینی آن ترجمه کرده و ترجمه لاطینی در بعض جاها مطابقت با اصل یونانی ندارد).

روایت آرّیان

نوشته‌های این مورّخ در باب وقایع این زمان در همان زمینه‌ها است، که بالاتر گفته شده، ولی تفاوت‌هائی هم دارد، که ذکر می‌کنیم: