معلوم است، که نوشتههای بسیار خوانده و تحقیقات زیاد کرده، مثلا بند ۶۱، کتاب اسکندر. در این بند پلوتارک اسامی پانزده نفر را از مورّخین یا راویان ذکر میکند.
روایات مورّخین دیگر
[۱]- پلوتارک در این باب چنین گوید (کتاب اسکندر بند ۸۸): اسکندر پس از اینکه به قشون خود استراحت داد، در ۷ روز از کارمانی (کرمان) گذشت. این چند روز را اسکندر و سپاهیانش بعیش و عشرت پرداختند. تختی روی گردونه هشتاسبه زده بودند و اسکندر بر آن قرار گرفته بود. پس از این گردونه، ارّابههای دیگر، که متعلّق به درباریان و دوستان او بود، میآمد. ارّابهها با قالیها و پارچههای ارغوانی و رنگهای دیگر پوشیده بود، بعضی را با شاخههای درخت زینت داده بودند و، همینکه برگها میپژمرد، شاخهها را عوض میکردند. دوستان و سرداران اسکندر، که تاج گلهائی بسر داشتند، بشرب مدام مشغول بودند. در تمامی این کبکبه نه کلاهخودی دیده میشد، نه نیزه یا سپری. تمام راه پر بود از سربازانی، که بجای اسلحه جام و دوستکانی و فنجان و قدح با خود داشتند و دائما، چه در حین حرکت و چه وقتی که روی قالیها مینشستند، از دوستکانی شراب ریخته برای سلامتی یکدیگر میگساری میکردند. صدای نی، نیلبک و بوغ در حولوحوش این سپاه طنین انداخته بود و زنهائی، که میرقصیدند، به باکانت ۱ها شباهت داشتند. در موقع حرکتی که چنین بینظم و پر از فسق و فجور بود، بازیهائی نیز میکردند، که در آن انواع هرزگی و بدکاری مشاهده میشد. گوئی که خود باکوس این جمعیّت را اداره میکرد. وقتی که او (یعنی اسکندر) وارد قصر پادشاهان گدروزی گردید، به قشون خود استراحت داد و همان عیش و عشرت را از سر گرفت. روزی، که اسکندر مست لا یعقل در مجلس رقصی، که محبوب او باگوآس خرج آن را داده بود، حضور داشت، این خواجه تاج گلی را، که جایزه بود، برد و در حال تاج را بر سر گذارده و از نمایشگاه (طآطر) گذشته پهلوی اسکندر نشست. در این وقت مقدونیها دست زدند
- ↑ Bacchante (راهبه باکوس اله شراب در نزد یونانیهای قدیم).